خون آشام عزیز (22)

بعد از یک ساعت بلاخره تموم شد.پاهام خیلی درد میکرد برا همین یه گوشه نشستم.جیمین اومد...
جیمین : خسته نباشی.. بیا برا تو...
جونگکوک : ممنون..
تهیونگ : هی جیمین.. من اینجا سنگم؟ یه ساعت وایستادم مدلتون شدم کل بدنم درد میکنه..
جیمین : خوراکی تو بالا تر از اینه این فقط یه شیر موزه..
تهیونگ : چی خریدی برام؟...
جیمین : همون چیزی که نباشه تو میمیری!..
تهیونگ : وایستا.✨...رامیون ؟..
جیمین : شاید..
تهیونگ : اوووووو... باید قدرتو بیشتر بدونم..
جیمین : من نبودم چیکار میکردی؟!...
تهیونگ : هیچی خودم برا خودم رامیون میگرفتم.
جیمین : حالا که اینجور شد میدم به سوهو بخوره.
تهیونگ : غلط کردم اصلا نه تو ماهی تو خیلی خوبی جیمین نباشه من چیکار کنم.. یا جیمیناااا.
جونگکوک : هه.. چه زود با این‌چیزها خر میشه.. هیچی بهتر از یه شیرموز خوشمزه و جذاب و خنک نمیشه.. تو چه خوشتیپی آخه گوگولولولو...
داشتم شیرموز میخوردم و میرفتم سر کلاسم که یه گله پسر جلوم ظاهر شدن...
صگ: هی.. جئون جونگکوک تویی؟
جونگکوک : خب..
صگ:دنبالمون بیا..
دنبالشون رفتم.منو بردن بالای پشت بود.چند نفر اونجا نشسته بودن و داشتن سیگار می‌کشیدن...
صگ : قربان جئون رو آوردیم..
هاپو: پس این جئونی که خواهرم میگه تویی؟..
جونگکوک : میشه زود تر بگی چیکارم داری؟..
هاپو: باشه باشه.. (میاد سمت جونگکوک و روبه روش وایمیسته) چرا به درخواست خواهرم جواب رد دادی؟..
جونگکوک : بخاطر همین منو کشوندی اینجا؟ ایگو..
هاپو: جواب منو بده احمق..
جونگکوک : اصلا به من چه ربطی داره من خوشم نمیاد با کسی قرار بزارم.. جزو علاقه هام نیست..در ضمن چرا باید خواهرتو دوست داشته باشم؟..
هاپو: چون اگه دوستش نداشته باشی اون صورت خوشگلتو با همین دستام خط خطی میکنم تا کسی دیگه اصلا سمتت نیاد.. تو که دوس نداری این اتفاق بیوفته..
جونگکوک : نه تنها دوس ندارم بلکه هیچ وقت قرار نیست این اتفاق بیوفته.. مث اینکه او دستیارت بهت نگفته من بابت هر زخمی که رو بدنم بندازی یه زخم بزرگ و عمیق بهت هدیه میدم...
هاپو : اشغال زبون دراز.. ( از پشت موهای کوکی رو میکشه)
جونگکوک : (دستشو میگیره و میندازتش زمین) با بد کسی در افتادی..
بلند شد و یقمو گرفت میخواست بهم مشت بزنه اما واکنشم سریع بود تونستم جاخالی بدم. پشت سر هم میخواست مشت بزنه ولی من جاخالی میدادم دستشو گرفتم با پا از روش بالا رفتم و یک لگد زدم تو صورتش و دستشو در حد مرگ پیچ دادم. داشت از درد ناله می‌کرد که...
دیدگاه ها (۳)

خون آشام عزیز (23)

خون آشام عزیز (24)

خون آشام عزیز (21)

خون اشام عزیز (۲۰)

ریکشنشون وقتی نمیذاری ببوسنتنامجون : دوست نداری ؟جین : چرا ج...

خون آشام عزیز (58)

خون آشام عزیز (57)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط