دارمت مال منی اما دلم آرام نیست

دارمت؛ مال منی؛ اما دلم آرام نیست
هم خودم طوفانی ام هم ساحلم آرام نیست

آدمم؛ گاهی خودم را سنگ هم جا می زنم
حفظ ظاهر می کنم، آب و گِلم آرام نیست

گرچه خود محصولی ام از قلب هایی مطمئن
مطمئن هستم که قلب حاصلم آرام نیست

مرگ را می آوری کوبنده و با اشتیاق
هرچه می گویم که من ناقابلم؛ آرام نیست!

می روم اما از آن بالا نگاهی می کنم
من پر از آرامشم یا قاتلم آرام نیست؟

‌ ‌‌ ‌
دیدگاه ها (۲)

خودآزاری یعنیمیری اونجاهایی کهباهاش خاطره داشتیو به یادش میم...

من گمان می کردمرفتنـش ممکن نیـست رفتنـش ممـکن شدحال باورش مم...

بســــــــلامتی عشـــــــــــقم که فقط یه دروغ گفتاونم این ب...

گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان ...

مافیای روانی من

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط