پرنده افسون شده'۹'
پرنده افسون شده'۹'
ناسناس:من اجازه میگیرم
تو این تایم ا/ت برگشته بود هتل و مینهو شانس اینکه دخترش اونجا سر قبر پسرش ببینه نداشت ولی میتونست جای دیگه توی این هتل ببینه اما چی میشد اتفاقی بیوفته که هیچکس باورش نشه؟اتفاقی که همرو شوکه کنه؟
مینهو :باشه
بعد چند دقیقه برگشت گفت برین تو.
باکلی بدبختی رفتیم داخل کل اتاق بوی تلخی عطر میداد مینهو :این اتاق براش مناسب نیست چون بوی سیگار قاطی شده و ا/ت آسم داره و برای روحیش مناسب نیست حتما برای مشتری قبلی بوده ولی حتما باید رسیدگی کنن
جونگکوک:عامممم.....ولی عمو سلام
بوی سیگار مال خود ا/ته
مینهو:ها؟
جونگکوک:جلوت نگاه کن
وقتی نگاه کردم ا /ت بود پشتش به من بود و به پنجره خیره شده بود لباساش مشکی ساده موهای نازنینش رو کامل کوتاه کرده بود
مینهو:ا...ت(بغضی)
ا/ت یهو بلند شد برگشت و به همه نگاه کرد
تو چشماش هیچ احساسی نبود زیر چشماش تیره بود پوست سفیدش خیلی تو ذوق بود عین یه جنازه !
بد تر شاید
لانا:ا/ت این مسخره بازیو تموم کن وحقیقت بگو میخوام برم خونه خستم ماموریت روسیه دو معاف زدی؟محاله تا آخرش بری
ا/ت:این طوری فکر میکنی؟(بی احساس)
لانا
وقتی اونجوری گفت یه لحظه ترسیدم آب دهنم قورت دادم :آ..ره
ا/ت:الکس بیا
الکس از بیرون آمد ازش پرسید چند ساله دستیار منی؟گفت ۵ سال گفت اسلحه منو بده تا اسحله رو بهش داد نشونه گرفت روی سر الکس
جیمین:ا/ت بیخیال ما میدونیم تو دل رحم تری
همون لحظه یکی از بادیگارد های کره ای یه پوزخند به حرف جیمین زد و شروع کرد زانو زدن جلو ا/ت و معذرت خواهی
ببخشید قرباننن(داد و گریه)
همون لحظه ا/ت ماشه کشید و روی سر الکس برداشت گذاشت روی سر بادیگارد کره ای و امون نداد و بوم.....
شلیک کرد
ناسناس:من اجازه میگیرم
تو این تایم ا/ت برگشته بود هتل و مینهو شانس اینکه دخترش اونجا سر قبر پسرش ببینه نداشت ولی میتونست جای دیگه توی این هتل ببینه اما چی میشد اتفاقی بیوفته که هیچکس باورش نشه؟اتفاقی که همرو شوکه کنه؟
مینهو :باشه
بعد چند دقیقه برگشت گفت برین تو.
باکلی بدبختی رفتیم داخل کل اتاق بوی تلخی عطر میداد مینهو :این اتاق براش مناسب نیست چون بوی سیگار قاطی شده و ا/ت آسم داره و برای روحیش مناسب نیست حتما برای مشتری قبلی بوده ولی حتما باید رسیدگی کنن
جونگکوک:عامممم.....ولی عمو سلام
بوی سیگار مال خود ا/ته
مینهو:ها؟
جونگکوک:جلوت نگاه کن
وقتی نگاه کردم ا /ت بود پشتش به من بود و به پنجره خیره شده بود لباساش مشکی ساده موهای نازنینش رو کامل کوتاه کرده بود
مینهو:ا...ت(بغضی)
ا/ت یهو بلند شد برگشت و به همه نگاه کرد
تو چشماش هیچ احساسی نبود زیر چشماش تیره بود پوست سفیدش خیلی تو ذوق بود عین یه جنازه !
بد تر شاید
لانا:ا/ت این مسخره بازیو تموم کن وحقیقت بگو میخوام برم خونه خستم ماموریت روسیه دو معاف زدی؟محاله تا آخرش بری
ا/ت:این طوری فکر میکنی؟(بی احساس)
لانا
وقتی اونجوری گفت یه لحظه ترسیدم آب دهنم قورت دادم :آ..ره
ا/ت:الکس بیا
الکس از بیرون آمد ازش پرسید چند ساله دستیار منی؟گفت ۵ سال گفت اسلحه منو بده تا اسحله رو بهش داد نشونه گرفت روی سر الکس
جیمین:ا/ت بیخیال ما میدونیم تو دل رحم تری
همون لحظه یکی از بادیگارد های کره ای یه پوزخند به حرف جیمین زد و شروع کرد زانو زدن جلو ا/ت و معذرت خواهی
ببخشید قرباننن(داد و گریه)
همون لحظه ا/ت ماشه کشید و روی سر الکس برداشت گذاشت روی سر بادیگارد کره ای و امون نداد و بوم.....
شلیک کرد
۲.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.