بچه میخوام
پارت⁴
جیمین: سسسلام..... عشقم چرا نخوابیدی
جینا : تو بگو توی بار کوفتی چه غلطی کردی هااا
جیمین: خوب برات توضیح میدم عشقم
جینا : چی رو میخوای توضیح بدی هااا (داد)
جیمین: سر من داد نزن بچه ها خوابن گفتم اروم باش برات توضیح میدم
جینا : چطوری اروم باشم وقتی تو با دختر ها میگردی هاااااا
جیون _ جین یول_ جیهان . وقتی دیدن بابا و مامانشون داد میزدن گریه کردن
جین یول: ااااا حق اااحق بابا تو مکه نکفتی که وعتی بچه ها دعوا میکن یفنی هم دوس ندادن حق ااا جدا دا دا دا دین دعوا میکن
جیمین: نه بابای ما دعوا نکردیم با داشتیم بازی میکردیم همین مگه نه مامانی
جینا: که خیلی از دست جیمین عصبی بود ولی نمیخواست بچه ها هم ناراحت کنه
جینا: اره اره بابایی ما داشیم بازی بزرگ تر ها میکردیم
جیهان: مامانی بابا رو ببجسید قول میدم به بابایی بکم براد شهبازی و بسنی بجره
جینا : که این چیزا خیلی میخندید
جیمین: بابایی قربونتون بره ولی مامانی قهر نیست
جیون : بابایی اکر مامانی قهر نست بوس کن
جیمین ازین حرفش تعجب کرد و جینا هم تعجب و خجالت کشید اصلا نمیدونستن چه کار کنن
جیمین : پسرم تو اینا رو از کجا میدونی
جیون : زود باس
جیمین لوپشو بوسید و گفت : خوبه
جیون : اره
جینا: خوب دیگه برین بخوابین الان هم دیر وقت
۳ قلو : باس
جیمین از این ۳ تا پسر خیلی میخندید و تعجب کرد از حرف جیون هم تعجب کرد
۳ قلو رفتن توی اتاق
جیمین : اینا کی بهشون یاد دادن
جینا : وقتی تو منحرفی چه انتظار از بچه هات داری
جیمین : باشه الان هم بریم بخوابیم
جینا : کجا تو اینجا میخوابی
جیمین: نهه عشقم
جینا : همین که هست
جیمین جینا رو از پاهاش گرفت و وارد اتاق شودت و جیمین با تخت جینا رو محاصره کرد و نفس داغ میخورد به صورت هم دیگر
جیمین : این وقت سال باهام زندگی کردی بعد به شوهرت اعتماد نداری
جینا : اشتباه نکن به تو یکمی میشه اعتماد کرد ولی دختر های بار نمیشه
جیمین : بس خانوم پارک حسودی شوده
جینا : به نظرت زنت خوب بلدی مگه نه
جیمین: چه کار کنم که باهم آشتی کنی
جینا : اگر میخوای دختر تو آشتی کنی باید نوتلا بخری اگر میخوای زنت رو آشتی کنی باید موچی بخری
جیمین : پس من برات کافی نیستم
جینا: اگر نخری قهر میمونیم تا وقتی بخری
جیمین هم لبشو گذاشت توی لب جینا و بوسیدن
بعد ۲۰ مین جدا شودن
جیمین: باشه فردا میخرم
......
کوک
[چرا گرمه چرا عرق کردم چرا میخوام زن پیشم باشه که ...... اووفف چم شوده بزار برم خونه ]
یک دختر جلوشو گرفت
دختر : ای خوشتیپ کجا با این عجله
کوک: برو گمشو ..
بعد کنار زد
سوار ماشین شود و با سرعت بالا حرکت کرد
توی راه چند تا دکمه ها رو باز کرد
بعد ۱۰ دقیقه رسید در خونه رو باز کرد
دید زنش داره فیلم نگاه میکنه
یارنا : سلا عشقم چرا دیر کردی شام امادس
کوک که رفت پیشش و بدون هیچ حرفی بلندش کرد و برد توی اتاق
اسمات🚫
کوک روز بعد
جیمین: سسسلام..... عشقم چرا نخوابیدی
جینا : تو بگو توی بار کوفتی چه غلطی کردی هااا
جیمین: خوب برات توضیح میدم عشقم
جینا : چی رو میخوای توضیح بدی هااا (داد)
جیمین: سر من داد نزن بچه ها خوابن گفتم اروم باش برات توضیح میدم
جینا : چطوری اروم باشم وقتی تو با دختر ها میگردی هاااااا
جیون _ جین یول_ جیهان . وقتی دیدن بابا و مامانشون داد میزدن گریه کردن
جین یول: ااااا حق اااحق بابا تو مکه نکفتی که وعتی بچه ها دعوا میکن یفنی هم دوس ندادن حق ااا جدا دا دا دا دین دعوا میکن
جیمین: نه بابای ما دعوا نکردیم با داشتیم بازی میکردیم همین مگه نه مامانی
جینا: که خیلی از دست جیمین عصبی بود ولی نمیخواست بچه ها هم ناراحت کنه
جینا: اره اره بابایی ما داشیم بازی بزرگ تر ها میکردیم
جیهان: مامانی بابا رو ببجسید قول میدم به بابایی بکم براد شهبازی و بسنی بجره
جینا : که این چیزا خیلی میخندید
جیمین: بابایی قربونتون بره ولی مامانی قهر نیست
جیون : بابایی اکر مامانی قهر نست بوس کن
جیمین ازین حرفش تعجب کرد و جینا هم تعجب و خجالت کشید اصلا نمیدونستن چه کار کنن
جیمین : پسرم تو اینا رو از کجا میدونی
جیون : زود باس
جیمین لوپشو بوسید و گفت : خوبه
جیون : اره
جینا: خوب دیگه برین بخوابین الان هم دیر وقت
۳ قلو : باس
جیمین از این ۳ تا پسر خیلی میخندید و تعجب کرد از حرف جیون هم تعجب کرد
۳ قلو رفتن توی اتاق
جیمین : اینا کی بهشون یاد دادن
جینا : وقتی تو منحرفی چه انتظار از بچه هات داری
جیمین : باشه الان هم بریم بخوابیم
جینا : کجا تو اینجا میخوابی
جیمین: نهه عشقم
جینا : همین که هست
جیمین جینا رو از پاهاش گرفت و وارد اتاق شودت و جیمین با تخت جینا رو محاصره کرد و نفس داغ میخورد به صورت هم دیگر
جیمین : این وقت سال باهام زندگی کردی بعد به شوهرت اعتماد نداری
جینا : اشتباه نکن به تو یکمی میشه اعتماد کرد ولی دختر های بار نمیشه
جیمین : بس خانوم پارک حسودی شوده
جینا : به نظرت زنت خوب بلدی مگه نه
جیمین: چه کار کنم که باهم آشتی کنی
جینا : اگر میخوای دختر تو آشتی کنی باید نوتلا بخری اگر میخوای زنت رو آشتی کنی باید موچی بخری
جیمین : پس من برات کافی نیستم
جینا: اگر نخری قهر میمونیم تا وقتی بخری
جیمین هم لبشو گذاشت توی لب جینا و بوسیدن
بعد ۲۰ مین جدا شودن
جیمین: باشه فردا میخرم
......
کوک
[چرا گرمه چرا عرق کردم چرا میخوام زن پیشم باشه که ...... اووفف چم شوده بزار برم خونه ]
یک دختر جلوشو گرفت
دختر : ای خوشتیپ کجا با این عجله
کوک: برو گمشو ..
بعد کنار زد
سوار ماشین شود و با سرعت بالا حرکت کرد
توی راه چند تا دکمه ها رو باز کرد
بعد ۱۰ دقیقه رسید در خونه رو باز کرد
دید زنش داره فیلم نگاه میکنه
یارنا : سلا عشقم چرا دیر کردی شام امادس
کوک که رفت پیشش و بدون هیچ حرفی بلندش کرد و برد توی اتاق
اسمات🚫
کوک روز بعد
- ۳.۶k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط