چند پارتی هیونجین 🙂💙
چند پارتی هیونجین 🙂💙
پارت 5💙
«چشمای نورا پر شده بود از اشک میدونست اگر بخواد حرفی بزنه هق هقاش شروع میشه. اون نمیخواست جلوی بقیه و می سون ضعیف به نظر برسه. درحالی که سعی میکرد عادی به نظر بیاد لب زد» ولی من دوست داشتم... باشه برو... خدافظ...
نورا بدون توجه به می سون درحالی که کیفشو برداشت... از اون رستوران بیرون اومد. دیگه کامل خیس شده بود. قطره های بارون با اشکای روی صورتش یکی شده بودن... به خودش قول داد که هیچوقت دیگه عاشق پسری نشه و باعث نشه بخاطر کسی گونه هاش خیس بشه....
پایان فلش بک/
نورا نفسی کشید و سعی کرد به حالت قبل برگرده... نگاهی به هیونجین کرد که متعجب بهش زل زده بود. لبخندی زد و با مهربونی همیشگیش گفت: حق داری... نمیای بریم بارون داره شدید تر میشه البته برای من مشکلی نداره من عاشق بارونم ولی فکر کنم تو خوشت نمیاد خیس بشی نه؟!
«هیونجین که تمام مدت سکوت کرده بود و توی شک بود به خودش اومد و گلوشو صاف کرد و گفت: درسته خوشم نمیاد... میتونیم بریم دیگه
«هنوزم همون حالت همیشگی. نورا تصمیم گرفته بود منتظر زمان نباشه و خودش دست به کار بشه.»
نورا: باشه ، باشه ولی چجوری میخوایم از بارون بدون خیس شدن نجات پیدا کنیم؟!
هیونجین: خبب شاید کمی خیس بشیم ولی باید خیلی سریع به سمت ماشین بریم دستتو بده به من
نورا: درحالی که دستای گرم هیونجینو گرفته بودم. با سرعت به سمت ماشین رفتیم...
هیونجین: شبه باحالی بود نظره تو چیه؟!
نورا: اره خیلی خوش گذشت،
هیونجین: ولی حرفای که زدی همش راست بود دیگه نه؟!
نورا: معلومه!! بهم اعتماد نداری؟!
مشکلی نیست بهم اعتماد داشته باشی یا نه مهم اینه من بهت اعتماد کافی رو دارم...
هیونجین: حرفی ندارم بزنم... برای حرفات نیاز به فکر دارم درک میکنی دیگه؟!...
نورا: حتمااا! تا هروقت که بخوای میتونی فکر کنی من مشتاقانه منتظره جوابتم...
توی راه حرفی بینمون زده نشد.
*خونه*
با وجود اینکه خیلی سعی کردیم خیس نشیم اما موهام کمی نم داشت... مشغول خشک کردن موهام شدم که متوجه ی حضور هیونجین شدم.
هیونجین: توعم خیس شدی؟! فکر میکردم فقط من بودم که خیس شدم«خنده»
نورا: نه متاسفانه منم خیس شدم«خنده» تو نمیخوای موهاتو خشک کنی؟!
هیونجین: عام راستش عادت دارم به موهای خیس ولی اگه بخوای میتونم کمکت کنم...
نورا: خیلی خوب شد منم به کمکت نیاز داشتم«خنده» درحالی که حوله رو از دستم گرفت مشغول خشک کردن موهام شد...
خیلی سعی میکرد که دردم نیاد و اذیت نشم...
هیونجین: میدونی نورا، منم مثله تو تقریبا منم یک بار اعتماد کردم و بد ضربه ای خورم بخاطر همین اعتماد کردن به ادما برام سخته...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من نخوابیدم و اومدم فیک گذاشتم:/...
حمایت؟! میش نگید عالی، بعدی لطفاا
پارت 5💙
«چشمای نورا پر شده بود از اشک میدونست اگر بخواد حرفی بزنه هق هقاش شروع میشه. اون نمیخواست جلوی بقیه و می سون ضعیف به نظر برسه. درحالی که سعی میکرد عادی به نظر بیاد لب زد» ولی من دوست داشتم... باشه برو... خدافظ...
نورا بدون توجه به می سون درحالی که کیفشو برداشت... از اون رستوران بیرون اومد. دیگه کامل خیس شده بود. قطره های بارون با اشکای روی صورتش یکی شده بودن... به خودش قول داد که هیچوقت دیگه عاشق پسری نشه و باعث نشه بخاطر کسی گونه هاش خیس بشه....
پایان فلش بک/
نورا نفسی کشید و سعی کرد به حالت قبل برگرده... نگاهی به هیونجین کرد که متعجب بهش زل زده بود. لبخندی زد و با مهربونی همیشگیش گفت: حق داری... نمیای بریم بارون داره شدید تر میشه البته برای من مشکلی نداره من عاشق بارونم ولی فکر کنم تو خوشت نمیاد خیس بشی نه؟!
«هیونجین که تمام مدت سکوت کرده بود و توی شک بود به خودش اومد و گلوشو صاف کرد و گفت: درسته خوشم نمیاد... میتونیم بریم دیگه
«هنوزم همون حالت همیشگی. نورا تصمیم گرفته بود منتظر زمان نباشه و خودش دست به کار بشه.»
نورا: باشه ، باشه ولی چجوری میخوایم از بارون بدون خیس شدن نجات پیدا کنیم؟!
هیونجین: خبب شاید کمی خیس بشیم ولی باید خیلی سریع به سمت ماشین بریم دستتو بده به من
نورا: درحالی که دستای گرم هیونجینو گرفته بودم. با سرعت به سمت ماشین رفتیم...
هیونجین: شبه باحالی بود نظره تو چیه؟!
نورا: اره خیلی خوش گذشت،
هیونجین: ولی حرفای که زدی همش راست بود دیگه نه؟!
نورا: معلومه!! بهم اعتماد نداری؟!
مشکلی نیست بهم اعتماد داشته باشی یا نه مهم اینه من بهت اعتماد کافی رو دارم...
هیونجین: حرفی ندارم بزنم... برای حرفات نیاز به فکر دارم درک میکنی دیگه؟!...
نورا: حتمااا! تا هروقت که بخوای میتونی فکر کنی من مشتاقانه منتظره جوابتم...
توی راه حرفی بینمون زده نشد.
*خونه*
با وجود اینکه خیلی سعی کردیم خیس نشیم اما موهام کمی نم داشت... مشغول خشک کردن موهام شدم که متوجه ی حضور هیونجین شدم.
هیونجین: توعم خیس شدی؟! فکر میکردم فقط من بودم که خیس شدم«خنده»
نورا: نه متاسفانه منم خیس شدم«خنده» تو نمیخوای موهاتو خشک کنی؟!
هیونجین: عام راستش عادت دارم به موهای خیس ولی اگه بخوای میتونم کمکت کنم...
نورا: خیلی خوب شد منم به کمکت نیاز داشتم«خنده» درحالی که حوله رو از دستم گرفت مشغول خشک کردن موهام شد...
خیلی سعی میکرد که دردم نیاد و اذیت نشم...
هیونجین: میدونی نورا، منم مثله تو تقریبا منم یک بار اعتماد کردم و بد ضربه ای خورم بخاطر همین اعتماد کردن به ادما برام سخته...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من نخوابیدم و اومدم فیک گذاشتم:/...
حمایت؟! میش نگید عالی، بعدی لطفاا
۲۹.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.