《مدرسه رویایی》
#مدرسه رویایی#
(پارت۴)
جیمین نگاهش افتاد به من. انگار که تا حالا به این گزینه فکر نکرده بود. یه لحظه مکث کرد.........
**جیمین:** (یه کم خجالت کشید و صدایش را پایین آورد) «ا.ت، میشه... میشه یه لحظه برگردی؟ من این قسمت رو نفهمیدم. میتونی کمکم کنی؟»
لحن مهربونش و اون چشمای درشتش که بهم زل زده بود، قلبمو باز ریخت. سعی کردم آروم باشم.
**ا.ت:** (به زور یه لبخند زدم) «آره، چرا که نه. صبر کن، الان میام.»
جزوه و کتابمو برداشتم و رفتم روی نیمکت جونگ کوک نشستم (جونگ کوک هم سریع بلند شد و رفت پیش میا). جیمین سرش رو آورد نزدیک من تا بتونه روی کتابم خم بشه. اونقدر نزدیک بود که بوی ادکلنش رو کاملاً حس میکردم. ضربان قلبم... وای، قطعاً جیمین فهمید که قلبم داره بیرون میزنه!
در حالی که داشتم براش توضیح میدادم، یهو صدای در اومد. معلم گفت:
**معلم:** «دانشآموز جدید داریم. لطفاً بیا داخل و خودت رو معرفی کن.»
یه پسر قدبلند و جذاب اومد داخل. موهای مشکی مرتب، لبخند قشنگ و هیکل خوب.
**سوهو:** «سلام. من سوهو هستم و از دبیرستان سجونگ انتقالی گرفتم. امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم.»
همینکه سوهو چشمش به من افتاد، یهو یه لبخند بزرگ زد .
**سوهو:** «ا.ت! کیم ا.ت! خدای من، تویی؟»
من با تعجب پاشدم.
**ا.ت:** «سوهو؟ باورم نمیشه! تو اینجا چی کار میکنی؟!»
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
(پارت۴)
جیمین نگاهش افتاد به من. انگار که تا حالا به این گزینه فکر نکرده بود. یه لحظه مکث کرد.........
**جیمین:** (یه کم خجالت کشید و صدایش را پایین آورد) «ا.ت، میشه... میشه یه لحظه برگردی؟ من این قسمت رو نفهمیدم. میتونی کمکم کنی؟»
لحن مهربونش و اون چشمای درشتش که بهم زل زده بود، قلبمو باز ریخت. سعی کردم آروم باشم.
**ا.ت:** (به زور یه لبخند زدم) «آره، چرا که نه. صبر کن، الان میام.»
جزوه و کتابمو برداشتم و رفتم روی نیمکت جونگ کوک نشستم (جونگ کوک هم سریع بلند شد و رفت پیش میا). جیمین سرش رو آورد نزدیک من تا بتونه روی کتابم خم بشه. اونقدر نزدیک بود که بوی ادکلنش رو کاملاً حس میکردم. ضربان قلبم... وای، قطعاً جیمین فهمید که قلبم داره بیرون میزنه!
در حالی که داشتم براش توضیح میدادم، یهو صدای در اومد. معلم گفت:
**معلم:** «دانشآموز جدید داریم. لطفاً بیا داخل و خودت رو معرفی کن.»
یه پسر قدبلند و جذاب اومد داخل. موهای مشکی مرتب، لبخند قشنگ و هیکل خوب.
**سوهو:** «سلام. من سوهو هستم و از دبیرستان سجونگ انتقالی گرفتم. امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم.»
همینکه سوهو چشمش به من افتاد، یهو یه لبخند بزرگ زد .
**سوهو:** «ا.ت! کیم ا.ت! خدای من، تویی؟»
من با تعجب پاشدم.
**ا.ت:** «سوهو؟ باورم نمیشه! تو اینجا چی کار میکنی؟!»
☆ممنون میشم حمایتم کنید☆
- ۲.۵k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط