شدهام

.
شده‌ام
مثلِ یک شمعدانیِ تنها
لبِ حوض؛

برگم در انتظار
ساقه‌‌ام در انتظار
ریشه‌‌ام در انتظار

می‌شود آرام بیایی،
دستی بِکشی
سرِ این شمعدانی
و بروی؟
.
| علی_کریمی
.
دیدگاه ها (۵)

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرما...

.کنار تُنگِ ماهیا، گربه رو نازش می‌کننسنگ سیاه حُقَه رو، مهر...

.هر وقت دلتنگ تو باشمبرای چشم‌هامسیب می‌خورمبوی تنت مرا برمی...

نه گندم،و نه سیب؛آدم، فریبِ نامِ تو را خورد... ...قیصر_امین_...

دستی که به انتظار دستانی بودچشمی که نیازش لب خندانی بودبیچار...

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط