فیک (روز فن ساین) فصل ۲ پارت ۳
ا.ت ویو
که یه پسره اومد لباش رو گذاشت روی لبام انقدر میمکید و دست میمالید روی باسنم که اعضا دیدن و اومدن انقدر پسره رو زدن که خون بالا که من از ترس غش کردم وقتی بیدار شدم توی یه اتاق بودم که اعضا دورم بودم که جونگ کوک دست راستم رو گرفته بود وخوابیده بود تهیونگم دست چپم رو گرفته بود وخوابیده بود که من چشم هام داشت از کاسه در میومد که جین خنده شیشه پاکنی داشت میکردم که دوتاشون از خواب پریدن که اعضا تا این صحنه رو دیدن همشون خندیدن که تهیونگ جونگکوک گفتن جین میکشیمت که اعضا به جین گفتن فرار کن که جین اومد در رو باز کنه بره بیرون که خیلی آدم افتادنتوی اتاق که فهمیدیم آرمی ها بودن که اومده بودن توی بار پشت در اتاق ما که آرمی ها بلند شدن که اعضا گفتن اینجا چیکار دارین که آرمی ها گفتن میخواستیم بشنویم که چی میگین و با اون دختره چیکار میکنین که تهکوک گفتن هرکاری دلمون خواست میکنیم که ارمی ها گفتن این دختره هرزه که اعضا گفتن یه بار دیگه به ا.ت گفتین هرزه دیگه مارو نمیبینین که ......
شرطا
لایک: ۱۰
کامنت :۱۰
فالو : ۳
ممنون که حمایت میکنید💜
که یه پسره اومد لباش رو گذاشت روی لبام انقدر میمکید و دست میمالید روی باسنم که اعضا دیدن و اومدن انقدر پسره رو زدن که خون بالا که من از ترس غش کردم وقتی بیدار شدم توی یه اتاق بودم که اعضا دورم بودم که جونگ کوک دست راستم رو گرفته بود وخوابیده بود تهیونگم دست چپم رو گرفته بود وخوابیده بود که من چشم هام داشت از کاسه در میومد که جین خنده شیشه پاکنی داشت میکردم که دوتاشون از خواب پریدن که اعضا تا این صحنه رو دیدن همشون خندیدن که تهیونگ جونگکوک گفتن جین میکشیمت که اعضا به جین گفتن فرار کن که جین اومد در رو باز کنه بره بیرون که خیلی آدم افتادنتوی اتاق که فهمیدیم آرمی ها بودن که اومده بودن توی بار پشت در اتاق ما که آرمی ها بلند شدن که اعضا گفتن اینجا چیکار دارین که آرمی ها گفتن میخواستیم بشنویم که چی میگین و با اون دختره چیکار میکنین که تهکوک گفتن هرکاری دلمون خواست میکنیم که ارمی ها گفتن این دختره هرزه که اعضا گفتن یه بار دیگه به ا.ت گفتین هرزه دیگه مارو نمیبینین که ......
شرطا
لایک: ۱۰
کامنت :۱۰
فالو : ۳
ممنون که حمایت میکنید💜
۹.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.