بازهم امشب باد و طوفان غوغا بپا کرده ...
بازهم امشب باد و طوفان غوغا بپا کرده ...
سیلی باد صورت پنجره را سرخ میکند و اشک های ابر به داخل خانه میپاشد...
برگ های دفترچه ی خاطرات پخش زمین میشود....
و واژه ها خیس میشوند...بوی نم عشق تمام خانه را پر میکند...بیت های شعر در مغزم تلو تلو میخورند...
شمعدانی های گلدان مست میشوند...و پروانه ی پر شکسته ی گوشه ی باغ .... جانی دوباره میگیرد..
پرمیکشد و پرمیکشد و پرمیکشد....
از گل های یخی روی میز کنار قاب عکس تو گرفته تا دار قالی....
همه مست از بوی عشق تواند....
من و داشتن تو...
حساب من دیگر جداست...
##دختر افتاب##
سیلی باد صورت پنجره را سرخ میکند و اشک های ابر به داخل خانه میپاشد...
برگ های دفترچه ی خاطرات پخش زمین میشود....
و واژه ها خیس میشوند...بوی نم عشق تمام خانه را پر میکند...بیت های شعر در مغزم تلو تلو میخورند...
شمعدانی های گلدان مست میشوند...و پروانه ی پر شکسته ی گوشه ی باغ .... جانی دوباره میگیرد..
پرمیکشد و پرمیکشد و پرمیکشد....
از گل های یخی روی میز کنار قاب عکس تو گرفته تا دار قالی....
همه مست از بوی عشق تواند....
من و داشتن تو...
حساب من دیگر جداست...
##دختر افتاب##
۳.۱k
۳۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.