حالا ..روز دوم میگذرد... خدا بداد روز های سوم و چندم برسد
حالا ..روز دوم میگذرد... خدا بداد روز های سوم و چندم برسد... که آدم انگار سرش را روی بالش دونفره شان در همان اتاق همیشگی جا گذاشته باشد! گوش هایش نمیشنود.. و تمام مفاهیم گنگ و بی معناست..
خدا بداد شب های پنجم ششم برسد! همان شب هایی که پیراهنت آن بوی همیشگی را نمی دهد... و خوب ادم شک میکند نکند مادر رسیده و آن را شسته و همه اش خودت را سرزنش میکنی که کاش در کمد قایمش کرده بودم...ولی بحث این چیز ها نیست! بحث این است که حتی تار و پود های لباس هم طاقت شدت عشق تو را ندارند از بس که شب ها در آغوشم مچاله شدند...و از درد دم نزدند....
و خوب بحث شسته شدن با آب و صابون هم نیست! همان شبه دوم با اشک خودم آب کشی اش کردم!!! و روی بند دلتنگی هایم پهن کردم...
همه اش که بحث روز دوم نیست! از وقت رفتنت همه اش شبه دوم است! همه اش یادم می ماند که تو نیستی...
اما اینکه میگوید روز دوم را باید خوابید حق است! روز دوم را باید خوابید! باید خورد ! باید مرد......
دختر افتاب#
خدا بداد شب های پنجم ششم برسد! همان شب هایی که پیراهنت آن بوی همیشگی را نمی دهد... و خوب ادم شک میکند نکند مادر رسیده و آن را شسته و همه اش خودت را سرزنش میکنی که کاش در کمد قایمش کرده بودم...ولی بحث این چیز ها نیست! بحث این است که حتی تار و پود های لباس هم طاقت شدت عشق تو را ندارند از بس که شب ها در آغوشم مچاله شدند...و از درد دم نزدند....
و خوب بحث شسته شدن با آب و صابون هم نیست! همان شبه دوم با اشک خودم آب کشی اش کردم!!! و روی بند دلتنگی هایم پهن کردم...
همه اش که بحث روز دوم نیست! از وقت رفتنت همه اش شبه دوم است! همه اش یادم می ماند که تو نیستی...
اما اینکه میگوید روز دوم را باید خوابید حق است! روز دوم را باید خوابید! باید خورد ! باید مرد......
دختر افتاب#
۱.۶k
۳۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.