عشق زندگیم

عشق زندگیم
دوپارتی
p1


ویو ا.ت
صبح از خواب بیدار شدم و حس کردم دست های ینفر کمرمو از پشت خیلی سفت گرفته متوجه شدم جیمینه به سمتش برگشتم و..
ا.ت: موچی بزرگه نمیخواد بیدار بشه؟
جیمین: تو بغل موچی کوچیکه قطعا نه
ا.ت: اما موچی کوچیکه باید بره سرکار
جیمین: خب موچی بزرگه هم باید بره سر کار
جفتشون نگاهی به ساعت انداختن ی شیش و نیم بود
جیمین: یا ابلفضللللل
ا.ت: یا علیییییی
ا.ت: دیدی گفتم دیر میشهههههه
جیمین: غلط کردممممممممممم
ا.ت
سریع باهم رفتیم تو حموم ی دوش ۵مینی گرفتیم اومدیم بیرون من رفتم روتین پوستیمو انجام دادم بعد ی ارایش لایت کردم و ی لباس کیوت پوشیدم بعدش سریع رفتم پایین جیمینم اماده شده بود و باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم سرکار
جیمین
بعد از اینکه با ا.ت وارد شرکت شدیم من چون رئیس بودم رفتم تو دفتر و ا.تم رفت تو اتاق کار خودش رفت کارام زیاد بود و مشغلم زیاد بود خیلی عصبانی بودم چون یکی از کارکنا گند زده بود به یکی از عملیات مهم شرکت و خیلی بد عصبانی بودم
ا.ت
کارام کم بودن همرو انجام دادم و رفتم تو سرویس اتاقم تا یکم به خودم برسم و برم تو اتاق جیمین باهم بریم خونه ساعت ۸ شب بود
وارد اتاق جیمین شدم و....
دیدگاه ها (۷)

عشق زندگیمدوپارتیp2 اخرا.ت: موچی بزرگ... ا.تبا برخورد سیلی م...

زیباهام قراره ی فیک جدید بنویسم اسمش هست استاد جذاب من نظرت...

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ عشق شکسته‌ ‌...

JK ☆#آرمی #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک ...

پارت ۳ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط