عشق شکسته

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ عشق شکسته‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

دو روزی بود با نامجون قهر بودم.
توی این دو روز اصلا باهم حرف نمیزدیم.
نمیدونم چجوری دلش میومد بهم بی محلی کنه.
در صورتی که گفته بود بدون من میمیره؛؛

-ا.ت(سرد)
+بله
-پاشو یادت نرفته که امروز باید بریم تولد مامانم
+باشه

آماده شدم و سوار ماشین شدم.

×20 دقیقه بعد×

-رسیدیم
اومدم بیرون و محکم درو بستم
توی مهمونی با کسی حرف نزدم
وقتی رسیدیم خونه خواستم برم اتاقم که نامجون جلمو گرفت

-برای چی جلوی بقیه انقدر ضایع بازی در میاری ؟
+چی؟
-نمیتونی مثل آدم رفتار کنی ؟
+خفه شو باب..

حرفم کامل نشده بود که یه مشت تو صورتم خالی شد.
خون رو توی دهنم حس کردم کیف و گوشیمو گرفت و از پنجره پرت کرد بیرون
+چه غلطی می‌کنیی
-تا یاد بگیری حق نداری با من اینطوری حرف بزنی

دیگه هیچی نمی شنیدم.
فقط می‌شنیدم پشت در اتاق داره عربده می‌کشه انقدر گریه کردم که خوابم برد.

Rm
صبح از خواب پاشدم که دیدم روی میز افتاده و خوابیده
سعی کردم بهش اهمیت ندم ولی نمیتونستم
موهاشو کنار زدم که با یه مشت قرص برنج مواجه شدم.
سریع بغلش کردم و به سمت بیمارستان حرکت کردم

×دو ساعت بعد×

بعد به مشت چرت و پرت شنیدن از دکتر ا.ت سلامت بهوش اومد.

(حرفایی که بعدش بینشون زده میشه رو خودتون تصور کنید)

پایان.

عکس دوم: لباس ا.ت برای مهمونی
چطور بود؟ خوشتون اومد ازش؟ ممنون میشم با لایک کردن بهم انرژی بدی
دیدگاه ها (۶)

عشق زندگیمدوپارتیp1ویو ا.تصبح از خواب بیدار شدم و حس کردم دس...

عشق زندگیمدوپارتیp2 اخرا.ت: موچی بزرگ... ا.تبا برخورد سیلی م...

JK ☆#آرمی #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک ...

چند پارتی درخواستی امداد گر زیبای من P3که یهو سرم گیج رفتو ب...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط