عشق زندگیم

عشق زندگیم
دوپارتی
p2 اخر

ا.ت: موچی بزرگ...
ا.ت
با برخورد سیلی محکمی که بهم زد ساکت شدم و از تعجب خشکم زده بود
جیمین: خفه شو خفه شو خفه شو *داد*
ا.ت
با گریه از اتاق خارج شدم و رفتم تو ماشین
جیمین
اعصابم بد خورد بود و وقتی ا.ت اومد از خود بیخود شدم و نمیدونستم دارم چیکار میکنم بعد از چند دقیقه به خودم اومدم و فهمیدم چه گندی زدم سریع سمت ماشین رفتم دیدم نشسته گریه میکنه اروم در ماشینو باز کردم و سفت تو بغلم گرفتمش
جیمین: ببخشید بیبی اعصابم خیلی خورد بود نفهمیدم دارم چیکار میکنم *بغض*
ا.ت
تو صداش میشد فهمید از قصد اونکارو نکرده ولی ازش دل خور بودم میخواستم بزنمش کنار باهاش قهر کنم که دیدم زد زیر گریه و حق حقاش بلند شد همش میگفت ببخشید ی لحظه قلبم از ترس اومد تو دهنم بعدش محکم بغلش کردم و بوسیدمش
ا.ت: شششششش اروم باش تو منو داری و من عاشقتم ما باهمیم تو جات امنه من بخشیدمت!
جیمین
با هر حرفش آرامش وجودم پر میشد اروم از بغلش جدا شدم و تو چشمای دریایش ی نگاهی کردم نزدیکش شدم و ـ..
_ی بوسه رمانتیک و عاشقانه
*توی خونه*
ا.ت
برای اینکه جیمین احساس بهتری بکنه و اون لحظه رو یادش بره براش غذای موردعلاقشو درست کردم عاشق گوشت خوک بود براش سرخ کردم کنارشم اسپاگتی میز رو چیدم و خیلی قشنگ شده بود جیمین اومد پایین و بعد از دیدن میز صاف اومد تو بغلم
جیمین: مرسی فرشته کوچولوم و همچنین موچی کوچیکه* خنده*
ا.ت: خواهش میکنم موچی بزرگه *خنده*

پایان..

چرا حس میکنم دیگه حمایت نمیکنین؟ 🥲 نکنه دیگه فیکامو دوست ندارین؟ 🥺
دیدگاه ها (۱۵)

زیباهام قراره ی فیک جدید بنویسم اسمش هست استاد جذاب من نظرت...

استاد جذاب من✨معرفی فیکا.تی دختر خیلییی کیوت و باهوش تو مدرس...

عشق زندگیمدوپارتیp1ویو ا.تصبح از خواب بیدار شدم و حس کردم دس...

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ عشق شکسته‌ ‌...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط