Fatima🖤🖤
Fatima🖤🖤
توی کارش موفق بود عروس که شد، قید کار کردن را زد. چهار گوشهی کار را بوسید به کل خانه نشین شد. گفت:" شوهرش دوست ندارد کار کند." گفت:" خیلی کیف دارد به خاطر کسی که دوستش داری، خانه نشین شوی، حتی اگر عاشق کارت باشی، حتی اگر توی خانه ماندن را دوست نداشته باشی." لبش میخندید چشمهایش اما نه. غم چشمهایش را نمی توانست قایم کند. این آخرها هر وقت می دیدمش توی خودش بود. دلم میخواست ازش بپرسم برای آدمِ دیگری عوض شدن، چطور است، مزه دارد؟ بعد دیدم بهتر است آدمهای غمگین را سوال پیچ نکنم. چقدر خوب است یک نفر باشد آدم را همانطوری که هست دوست بدارد قدش را، وزنش را، کارش را، حتی دیوانه بازی هایش را...
#خاص
توی کارش موفق بود عروس که شد، قید کار کردن را زد. چهار گوشهی کار را بوسید به کل خانه نشین شد. گفت:" شوهرش دوست ندارد کار کند." گفت:" خیلی کیف دارد به خاطر کسی که دوستش داری، خانه نشین شوی، حتی اگر عاشق کارت باشی، حتی اگر توی خانه ماندن را دوست نداشته باشی." لبش میخندید چشمهایش اما نه. غم چشمهایش را نمی توانست قایم کند. این آخرها هر وقت می دیدمش توی خودش بود. دلم میخواست ازش بپرسم برای آدمِ دیگری عوض شدن، چطور است، مزه دارد؟ بعد دیدم بهتر است آدمهای غمگین را سوال پیچ نکنم. چقدر خوب است یک نفر باشد آدم را همانطوری که هست دوست بدارد قدش را، وزنش را، کارش را، حتی دیوانه بازی هایش را...
#خاص
۸.۴k
۲۷ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.