زور و عشق پارت ۱۶
یونا داد زد بگید برههه خواهش میکنم بگید بره تهیونگ داد زد و گفت که جیمین بره من هم به تهیونگ گفتم یه لحظه واستا بگو جیمین نره
از زبان هنا
وارد اتاق یونا شدم و گفتم یونا درک میکنم که دیشب چه اتفاقی برات افتاده و جفتتون نمیخواستید و این اتفاقیه که افتاده و دیگه راه برگشتی نیست تو هم که اینکارارو دوست داری و جیمین هم همینطور بزار بیاد پیشت و از دلت در بیاره ولی مجبور نیستی
گفت باشه و رفتم به طرف جیمین و گفتم قبول کرده بری پیشش شلوارکشو ببرو تنش کن شلوارکو گرفت و رفت تو اتاق
از زبا جیمین
یونا ببین ..من.مم.نن.من نمیخواستم این اتفاقا بیوفته تو خودت تحریکم کردی ببین من خیلی دوستت دارم وعاشقتم و من دیشب تو حاله خودم نبودم در ضمن اگر یادت باشه من گفتم که میخوای این کا رو کنم و تو قبول کردی وستاش جفتمون به حال خودمون اومدیم ولی دیگه دیر شده بود به خواطر همین به زور انجامش دادم و تو هم انقدر وول خوردی که خونریزی کردی و من نمیخواستم این کار رو کنم ببخشید
از زبان یونا حرفاش بهم ارامش میداد دلم میخواست بخورمش ولی ولی اون منو به زور کرد و بهم رحم نکرد و نمیدونه من تو چع حالیم ولی من دوست دارم
)علامت یونا÷
علامت جیمین×
÷جیمین من دوست ت دارم ولی الان نمیخوام ببینمت میخوام بخوابم و به لباسای خونیم نگاه کردم و دوباره گریه کردم که جیمین دکمه ی شلوار لیم رو باز کرد چشمام چهار تا شد لباسام و در اورد و یه لباس جدید تنم کرد
بچه ها الان خیلی دیره ببخشید فردا براتون میزارم بقیقخ ی پارت ها رو باییی
از زبان هنا
وارد اتاق یونا شدم و گفتم یونا درک میکنم که دیشب چه اتفاقی برات افتاده و جفتتون نمیخواستید و این اتفاقیه که افتاده و دیگه راه برگشتی نیست تو هم که اینکارارو دوست داری و جیمین هم همینطور بزار بیاد پیشت و از دلت در بیاره ولی مجبور نیستی
گفت باشه و رفتم به طرف جیمین و گفتم قبول کرده بری پیشش شلوارکشو ببرو تنش کن شلوارکو گرفت و رفت تو اتاق
از زبا جیمین
یونا ببین ..من.مم.نن.من نمیخواستم این اتفاقا بیوفته تو خودت تحریکم کردی ببین من خیلی دوستت دارم وعاشقتم و من دیشب تو حاله خودم نبودم در ضمن اگر یادت باشه من گفتم که میخوای این کا رو کنم و تو قبول کردی وستاش جفتمون به حال خودمون اومدیم ولی دیگه دیر شده بود به خواطر همین به زور انجامش دادم و تو هم انقدر وول خوردی که خونریزی کردی و من نمیخواستم این کار رو کنم ببخشید
از زبان یونا حرفاش بهم ارامش میداد دلم میخواست بخورمش ولی ولی اون منو به زور کرد و بهم رحم نکرد و نمیدونه من تو چع حالیم ولی من دوست دارم
)علامت یونا÷
علامت جیمین×
÷جیمین من دوست ت دارم ولی الان نمیخوام ببینمت میخوام بخوابم و به لباسای خونیم نگاه کردم و دوباره گریه کردم که جیمین دکمه ی شلوار لیم رو باز کرد چشمام چهار تا شد لباسام و در اورد و یه لباس جدید تنم کرد
بچه ها الان خیلی دیره ببخشید فردا براتون میزارم بقیقخ ی پارت ها رو باییی
- ۱۱۵
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط