زور و عشق پارت ۱۴
پرش زمانی به ۲ روز بعد
_دخترم برو حاضر شو تهیونگ داره میاد دنبالت
با خوشحالی قبول کردم چون قرار بود حاله تهیونگ رو بگیرم
از زبان هنا
رفتم تو اتاقم ۲ تا از دوستام یونا و میسو رو دعوت کروم خونه ام اول دامن رو پوشیدم وایی که چقدر خوشگلع بعدا کراپ رو پوشیدم که استین های بلند و چین چینی داشت مو هام رو باز گزاشتم و یه هد بند مشکی زدم میکاپ کردم گوشواره و چهار تا انگشتر و سه تا گردنبند انداختم ساعت و دستبند هم انداختم یه کیف مشکی کوچیک انداختم و به جای کتونی یه کفش پاشنه بلند پام کردم
میسو یه پیراهن پوشید جون میسو ۳ سال از من بزرگتره و حامله هم هست (۲ماهه و هنوز شکمش بالا نیومده) یه کتونی مشکی پوشید اکسوری انداخت یه کیف دستی مشکی و موهاش رو هم بافت
یونا یه شلوار ذغالی پوشید و یه بادی هم زیرش پوشید (یه بادی هم گزاشت رو تخت ولی ما یه بادی دیگه دادیم بهش اکسسوری و کیف و کتونی از همه قشنگ تر و کوتاه تر من بودم زنگ در خورده شد و صدای بسته شدن در اومد به میسو نگاهی انداختم و گفتم ولیی حالا چیکار کنم گفت دیگه راهی نیست بهتره بریم پایی من وسط بودم میسو سمت راستم و یونا سمته چپم بود
_دخترم برو حاضر شو تهیونگ داره میاد دنبالت
با خوشحالی قبول کردم چون قرار بود حاله تهیونگ رو بگیرم
از زبان هنا
رفتم تو اتاقم ۲ تا از دوستام یونا و میسو رو دعوت کروم خونه ام اول دامن رو پوشیدم وایی که چقدر خوشگلع بعدا کراپ رو پوشیدم که استین های بلند و چین چینی داشت مو هام رو باز گزاشتم و یه هد بند مشکی زدم میکاپ کردم گوشواره و چهار تا انگشتر و سه تا گردنبند انداختم ساعت و دستبند هم انداختم یه کیف مشکی کوچیک انداختم و به جای کتونی یه کفش پاشنه بلند پام کردم
میسو یه پیراهن پوشید جون میسو ۳ سال از من بزرگتره و حامله هم هست (۲ماهه و هنوز شکمش بالا نیومده) یه کتونی مشکی پوشید اکسوری انداخت یه کیف دستی مشکی و موهاش رو هم بافت
یونا یه شلوار ذغالی پوشید و یه بادی هم زیرش پوشید (یه بادی هم گزاشت رو تخت ولی ما یه بادی دیگه دادیم بهش اکسسوری و کیف و کتونی از همه قشنگ تر و کوتاه تر من بودم زنگ در خورده شد و صدای بسته شدن در اومد به میسو نگاهی انداختم و گفتم ولیی حالا چیکار کنم گفت دیگه راهی نیست بهتره بریم پایی من وسط بودم میسو سمت راستم و یونا سمته چپم بود
- ۱۴۵
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط