پارت 9

#پارت_9

( فلش بک دوسال پیش )


یهو خوردم به دختره ، اعصابم خورد بود برا همون حواسم به هیچ جا نبود ...دختره افتاد زمین تمام لبلساشو کتاباش گلی شدن ...


- حالتون خوبه ؟


+ اخه حواست کجاس؟


- ندیدمت ، حالت خوبه ؟

+اره خوبم فقط وضعمو نگا

- بیا بریم از پاساژ روبه رو لباس بگیریم

+ صدقه نمخوام


- صدقه چیه نمخوام مدیون تو باشم


رفتیمو واسش یه دست لباس گرفتم ... تا اون موقعه صورتشو خوب ندیده بودم .. اما با لبلسای جدید ، اصلا صورتش خودنمایی کرد .. حس عجیبی نسبت بهش داشتم ‌..
لعنتی چقد قشنگ بود ..


+ممنونم و خیلی خوشتیپی اقا پسر

- لطف داری ، اسمت چیه ؟

+ دختر گِلی *خنده*

یهو گوشیش زنگ خوردو گفت بلید بره بعد عین جت از جلو چشمام رد شد ...

اما تصویر خندش بدجور تو ذهنم هک شد .. بعدش دیگ توی دانشکده ندیدمش انگار اب شد رف توی زمین ...


ول اون صورتش ...