پارت

#پارت_11

دکتر معاینش کردو دستشو پاتسمان کردو گف بدنش کوفتس و یه مدت باید استراحت کنه و نیاز به مراقبت شدید داره ...

بعدشم چن تا تقویت کننده بهشد داد ...
خوابش برده بود ، توی خواب با اون صورت زخمی خیلی دلربا بود ، جذاب بود...


اروم رفتم و کنارش دراز کشیدم و دستاشو گرفتم ... چشمام کم کم گرم شدن و خوابم برد ...


با دستی که روی صورتم نشست از خواب بیدار شدم ..

+ بیدارت کردم ؟ شرمنده

- اشکال نداره ، بهتری ؟


+ اره خوبم ..

- خوبه

بلند شدمو دستی به موهام کشیدم ..

- چیزی لازم نداری ؟

+ نه

گوشیم زنگ خورد ، بابام بود جواب دادم که صدای دادش توی گوشم پیچید ...


× پسره احمق بهت گفتم مراقب اون دختر باش و تو اینطوری کردی ؟


- من از چیزی خبر نداشتم وگرنه نمیزاشتم این اتفاق بیوفته


× یه ساعت دیگه میام اونجا پسره احمق ...
دیدگاه ها (۹)

#پارت_12+ خوبی ؟ - نه + نگران نباش من از اتفاقات این چن وقت ...

#پارت_13( چند ماه بعد ) رابطمون توی این چن وقت خیلی خوب بودو...

#پارت_10هر کاری میکردم تصویرش از جلو چشم رد نمیشد ... انگار ...

#پارت_9( فلش بک دوسال پیش ) یهو خوردم به دختره ، اعصابم خورد...

my amethyst

●بال های سیاه و سفید○پارت 12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط