آخرین دیدار
آخرین دیدار
(بورام ویو )
نمیتونست باور کنه این همون پسره که عاشقش بود
شاید مشکل از منه که مشکل قلبی دارم
خب حق داره میتونه بره با کس دیگه ای
من ناقصم
همینطور با چشمای اشکی به دوست پسرش که الان درحال لب گرفتن با دوستش بود نگاه میکرد
خسته از همه چی رفت خونه ی مشترکش با عشقش
تیغ رو برداشت و روی رگش کشید
خون از ساعدش جاری شد
چند دقیقه بعد بنگ چان وارد اتاق شد
با دیدن بدن بی جون بورام خون در رگاش یخ زد
مطمئن بود فهمیده بهش خیانت کرده
_ تو چیکار کردی*گریه
~ کاری ..که باید عشق من *بی حال
و بعد چشمانش رو بست
*یک سال بعد *
یک سال از اون روز گذشته و بنگ چانم هرروز به عشقش سر میزنه
و بعد چند روز همون جایی که عشقش جان سپرد جون خودش رو گرفت ....
*پایان *
نویسنده : کیم بورام
(بورام ویو )
نمیتونست باور کنه این همون پسره که عاشقش بود
شاید مشکل از منه که مشکل قلبی دارم
خب حق داره میتونه بره با کس دیگه ای
من ناقصم
همینطور با چشمای اشکی به دوست پسرش که الان درحال لب گرفتن با دوستش بود نگاه میکرد
خسته از همه چی رفت خونه ی مشترکش با عشقش
تیغ رو برداشت و روی رگش کشید
خون از ساعدش جاری شد
چند دقیقه بعد بنگ چان وارد اتاق شد
با دیدن بدن بی جون بورام خون در رگاش یخ زد
مطمئن بود فهمیده بهش خیانت کرده
_ تو چیکار کردی*گریه
~ کاری ..که باید عشق من *بی حال
و بعد چشمانش رو بست
*یک سال بعد *
یک سال از اون روز گذشته و بنگ چانم هرروز به عشقش سر میزنه
و بعد چند روز همون جایی که عشقش جان سپرد جون خودش رو گرفت ....
*پایان *
نویسنده : کیم بورام
۴.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.