ارباب بی رحم
ارباب بی رحم
Pاخر
ات و تهیونگ ازدواج کردن و رفتن خونه (گشادم بنویسم چی شد)
ویو اخر شب
تهیونگ
ات رو بردم خونه خیلی خوش گذشت
بهترین شب من و ات بود
ات داشت لباساش رو در می آورد
که تهیونگ اومد
داخل اتاق. رفت سمت ات و گردنش رو ما.ر.ک کرد و............(دیگه میرونی اسمات)
ات و تهیونگ به خوبی و خوشی زندگی کردن و ساحب ۲تا بچه شدن یکی دختر یکی پسر
میدونم بد شد ولی بپذیریم تا حالا زیاد فیک ننوشتم
پایان
__________
بای تا فیک بعدی اگه میخواید فیک بعدی رو بزارم که کامل نوشتمش
زیر این پست باید ۱۵ تا لایک و ۴۰ تا کامنت بزارید
Pاخر
ات و تهیونگ ازدواج کردن و رفتن خونه (گشادم بنویسم چی شد)
ویو اخر شب
تهیونگ
ات رو بردم خونه خیلی خوش گذشت
بهترین شب من و ات بود
ات داشت لباساش رو در می آورد
که تهیونگ اومد
داخل اتاق. رفت سمت ات و گردنش رو ما.ر.ک کرد و............(دیگه میرونی اسمات)
ات و تهیونگ به خوبی و خوشی زندگی کردن و ساحب ۲تا بچه شدن یکی دختر یکی پسر
میدونم بد شد ولی بپذیریم تا حالا زیاد فیک ننوشتم
پایان
__________
بای تا فیک بعدی اگه میخواید فیک بعدی رو بزارم که کامل نوشتمش
زیر این پست باید ۱۵ تا لایک و ۴۰ تا کامنت بزارید
۲.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.