ارباب بی رحم
ارباب بی رحم
P۱۲
صبح
آت
بیدار شودم هس خفگی می کردم دیدم تهیونگ روم خوابه
نخواستم بیدارش کنم خیلی کیوت خواب بود ساعت ۶:۳۰بود جنی الان بیدار میشه که بره مدرسه تهیونگ رو آروم از روی خودم بلند کردم و رفتم تو اتاق خودم که جنی رو بیدار کنم بیدارشود صبحونه بهش دادم و رفت فرمه مدرسش رو پوشید و ازم خدافظی کرد دو رفت
فقط منو تهیونگ بودیم رفتم بالا تهیونگ رو بیدار کردم که صبحانه بخوره بیدار شد اول یه بوسه به لبم زد بعد رفت حموم منم رفتم میز رو چیدم
داشتم گاز رو پاک میکردم که یکی از پشت بغلم کرد تهیونگ بود
+مگه من نگفتم زیاد کار نکن برا بچه بد ها(شاکی)
-ببخشید
+بیا یه چی بخور
-باشه
رفتن یچی خوردن و بعد ظرف هارو جمع کردن
تهیونگ امروز نمیرفت سر کار پس با آت دوتایی خوابیدن
۲روز بعد روز عروسی
آت آماده بود
خماریییی🤣
خب چطورید
من اومدم می دونم کمه ولی گذاشتم
شرط
کامنت :۲۰
لایک:۲۵
خب تا شرط ها نرسه نمیزارم (شاید گذاشتم)
P۱۲
صبح
آت
بیدار شودم هس خفگی می کردم دیدم تهیونگ روم خوابه
نخواستم بیدارش کنم خیلی کیوت خواب بود ساعت ۶:۳۰بود جنی الان بیدار میشه که بره مدرسه تهیونگ رو آروم از روی خودم بلند کردم و رفتم تو اتاق خودم که جنی رو بیدار کنم بیدارشود صبحونه بهش دادم و رفت فرمه مدرسش رو پوشید و ازم خدافظی کرد دو رفت
فقط منو تهیونگ بودیم رفتم بالا تهیونگ رو بیدار کردم که صبحانه بخوره بیدار شد اول یه بوسه به لبم زد بعد رفت حموم منم رفتم میز رو چیدم
داشتم گاز رو پاک میکردم که یکی از پشت بغلم کرد تهیونگ بود
+مگه من نگفتم زیاد کار نکن برا بچه بد ها(شاکی)
-ببخشید
+بیا یه چی بخور
-باشه
رفتن یچی خوردن و بعد ظرف هارو جمع کردن
تهیونگ امروز نمیرفت سر کار پس با آت دوتایی خوابیدن
۲روز بعد روز عروسی
آت آماده بود
خماریییی🤣
خب چطورید
من اومدم می دونم کمه ولی گذاشتم
شرط
کامنت :۲۰
لایک:۲۵
خب تا شرط ها نرسه نمیزارم (شاید گذاشتم)
۷۹۳
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.