ویو ا/ت :
ویو ا/ت :
+ : سلام من جئون ا/ت هستم و ۲۴ سالمه و امشب قراره با جونگکوک ازدواج کنم و خیلی خوشحالم از یه طرفم خیلی میترسم چون شب اولیه و من تاحالا تجربه نداشتم و میترسیدم
+ صبح با صدای گنجشکا بلند شدم و رفتم دست شویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم روی کاناپه نشستم و به لیا ( دوستش ) زنگ زدم
+ بوووق....
لیا : جانم عروس خانم ؟
+ سلام لیا خوبی
لیا : قربونت
+ لیا ساعا چند باید برم آرایشگاه ؟
لیا : دارم میام دنبالت بریم خانومم
+ جرر باشه الان حاضر میشم
لیا : دختر این الفاظ رو به کار نبریااا شوهر نمیدن بهت
+ باشههه بابا فعلا
لیا : بای
+ رفتم توی اتاقمو لباسمو برداشتم و پوشیدم یه نگاهی به لباس عروسم کردم خیلی خوشگل بود و خیلی ذوقشو داشتم
+ لباسمو پوشیدم رفتم پایین و با لیا رفتیم آرایشگاه
* بعد از آرایشگاه ساعت ۷
آرایشگر: خانم جئون خیلی زیبا شدین
+ ممنونم دستتون درد نکنه
لیا : کرکام شبیه پرنسسا شدی
+ عیجان
+ رفتم و لباس عروسیمون پوشیدم
بعد چند دقیقه در به صدا درومد
لیا : ا/تتت کوک اوومد
+ اوکی اوکی
+ رفتم پایین و کوک تا منو دید سر جاش میخکوب شده و بودو سر تا پامو نگاه میکرد
_ واووووو بیب خیلی زیبا شدی
+ مرسی (:
_ حاضری؟
+ اوهوم
+ رفتیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم تالار
البته تالار نبود عروسیمون توی یه ساحل بزرگ گرفتیم
* ساعت ۱۲
+ آروم آروم مهمونا میرفتن و اون این باعث استرس من میشد
_ بریم خونه ؟
+ آره بریم پاهام خیلی درد میکنه
_ خنده
+ یااا نخند
_ سعی میکنم
+ عجباااا
+ رفتیم خونه و من بدو بدو رفتم توی اتاق
_ آروم باش
+ آرومم ... اول رفتم جلوی آیینه آرایشمو پاک کردم و بعدش خواستم لباسمو باز کنم دیدم دستم به زیپ نمیرسه
+ وااای نه اگه به کوک بگم شروع میشههه
+ بعد چند دقیقه دیدم کوک اومد تو
_ بده خودم برات
+ نههه
_ وا چرا داد میزنی عشقم
+ ن نه خودم باز میکنم
_ هوووف
+ دیدم اومد جلو و منو عقب کردو زیپو کشید پایین
_ تموم شد دیدی نخوردمت
+ ک..کوک
_ میدونم چی میخوای بگی میدونم میترسی عیبی نداره هروقت بهم اعتماد کامل کردی بیا انجامش بدیم بیب
+ بغض کرده بودم بهش گفتم
+ من بهت اعتماد کامل دارم ولی از دردش میترسم
_ ددی خوب بلده چطوری کارشو پیش ببره
+ با این حرفش سرخ شدم و اومد گونمو بوسید
_ بیا بریم بخوابیم
+ باشه
+ رفتم توی بغلشو اونم سفت منو بغل و موهامو نوازش میکرد
_ شب بخیر جوجه رنگی من
+ شب بخیر خرگوشیییی
_ حیحیحیحی
THE END 🫧🕸
+ : سلام من جئون ا/ت هستم و ۲۴ سالمه و امشب قراره با جونگکوک ازدواج کنم و خیلی خوشحالم از یه طرفم خیلی میترسم چون شب اولیه و من تاحالا تجربه نداشتم و میترسیدم
+ صبح با صدای گنجشکا بلند شدم و رفتم دست شویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم روی کاناپه نشستم و به لیا ( دوستش ) زنگ زدم
+ بوووق....
لیا : جانم عروس خانم ؟
+ سلام لیا خوبی
لیا : قربونت
+ لیا ساعا چند باید برم آرایشگاه ؟
لیا : دارم میام دنبالت بریم خانومم
+ جرر باشه الان حاضر میشم
لیا : دختر این الفاظ رو به کار نبریااا شوهر نمیدن بهت
+ باشههه بابا فعلا
لیا : بای
+ رفتم توی اتاقمو لباسمو برداشتم و پوشیدم یه نگاهی به لباس عروسم کردم خیلی خوشگل بود و خیلی ذوقشو داشتم
+ لباسمو پوشیدم رفتم پایین و با لیا رفتیم آرایشگاه
* بعد از آرایشگاه ساعت ۷
آرایشگر: خانم جئون خیلی زیبا شدین
+ ممنونم دستتون درد نکنه
لیا : کرکام شبیه پرنسسا شدی
+ عیجان
+ رفتم و لباس عروسیمون پوشیدم
بعد چند دقیقه در به صدا درومد
لیا : ا/تتت کوک اوومد
+ اوکی اوکی
+ رفتم پایین و کوک تا منو دید سر جاش میخکوب شده و بودو سر تا پامو نگاه میکرد
_ واووووو بیب خیلی زیبا شدی
+ مرسی (:
_ حاضری؟
+ اوهوم
+ رفتیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم تالار
البته تالار نبود عروسیمون توی یه ساحل بزرگ گرفتیم
* ساعت ۱۲
+ آروم آروم مهمونا میرفتن و اون این باعث استرس من میشد
_ بریم خونه ؟
+ آره بریم پاهام خیلی درد میکنه
_ خنده
+ یااا نخند
_ سعی میکنم
+ عجباااا
+ رفتیم خونه و من بدو بدو رفتم توی اتاق
_ آروم باش
+ آرومم ... اول رفتم جلوی آیینه آرایشمو پاک کردم و بعدش خواستم لباسمو باز کنم دیدم دستم به زیپ نمیرسه
+ وااای نه اگه به کوک بگم شروع میشههه
+ بعد چند دقیقه دیدم کوک اومد تو
_ بده خودم برات
+ نههه
_ وا چرا داد میزنی عشقم
+ ن نه خودم باز میکنم
_ هوووف
+ دیدم اومد جلو و منو عقب کردو زیپو کشید پایین
_ تموم شد دیدی نخوردمت
+ ک..کوک
_ میدونم چی میخوای بگی میدونم میترسی عیبی نداره هروقت بهم اعتماد کامل کردی بیا انجامش بدیم بیب
+ بغض کرده بودم بهش گفتم
+ من بهت اعتماد کامل دارم ولی از دردش میترسم
_ ددی خوب بلده چطوری کارشو پیش ببره
+ با این حرفش سرخ شدم و اومد گونمو بوسید
_ بیا بریم بخوابیم
+ باشه
+ رفتم توی بغلشو اونم سفت منو بغل و موهامو نوازش میکرد
_ شب بخیر جوجه رنگی من
+ شب بخیر خرگوشیییی
_ حیحیحیحی
THE END 🫧🕸
۲۱.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.