خرقهای که دنیا برای ما دوخت به تن روحمان تنگ میآمد

خرقه‌ای که دنیا برای ما دوخت به تن روح‌مان تنگ می‌آمد.
نپذیرفتیم؛
لاجرم، هر روز دردی عمیق در سینه‌هامان ضربان می‌گرفت و مجبور بودیم بگوییم «زنده‌ایم!»

_زِ.نون
دیدگاه ها (۲)

•در اولین قدم، باید دل‌ َت بشکند!•

گمش کردم ...

|جَبَرَ الله قُلوباً لایَعلمـُ بِڪَسرِها سِوَاه!|‌‏خدا بند ب...

امروز به مرگ خودم فکر کردم؛ به شیوه مردنم. به لحظات پایانی. ...

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

تو... قشنگترين عامل تپش قلب منی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط