وقتی به پارک میروم

وقتی به پارک میروم،
پیرمردهایی میبینم که در سکوت به نقطه ای خیره شدن.
شاید به گذشته فکر میکنند ،
به اون دوستت دارم هایی که نگفتن ،
به دوران سراسر مهربانی در قدیم
و شاید :

به این فکر میکنند که چه زود عمر تمام شد
ولی فراموش کردند زندگی کنند ...
#کاوه ساعی #بارداری #مدل_لباس
دیدگاه ها (۱)

وجود خویش را آنطور که هست بپذیر و بدان که تو تنها در قبال خو...

حیرت خواهی کرد، که اگر خود را دوست بداری، دیگران نیز دوستت خ...

شاهنشهِ هر شاهی،صد اختر و صدماهیهرحکم که میخواهی،می‌کن ڪه ه...

برای کشف اقیانوس های جدید باید جرات ترک ساحل را داشت،این دنی...

پارت ۱.

army_aa is talking:📜: سطر اول داستان ما....Part 4بعد از آن پ...

*هوا آنقدر سرد بود که می‌توانست از پوست عبور کند، اما جونگکو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط