پارت هشتاد یک غریبه آشنا
#پارت_هشتاد_یک #غریبه_آشنا
ئونسو
یعنی چی شده ک ب من نمیگن...مثلا من مشاورم هاا...در زدن و دی او اومد داخل
+اوپا
-جان اوپا
+چی شده
-چیزی نیست عزیزم
+تو ک هیچ وقت الکی نمیگفتی بهم مگه نه
-فعلا معلوم نیست،مشخص شد خودت میفهمی
+من مشاورم اخه باید بدونم،اصن مشاور هم ک نباشم چه کاریه ک بکهیون مربوطه ولی من نباید بدونم
-خودش بهت میگه،فقط من بهت بگم ک عجله نکن برا فهمیدنش،چون اصلن خوب نیست
+چشم اوپا
-بیا بریم بیرون انقد نشین تو اتاق
+باشه اوپا
-ناراحتتت نباش دیگههه
رفتم آشپز خونه
+بچه ههااا کیک میخورید درست کنم
ژیومین:آره آره
+شکمووو
شروع کردم کیک درست کنم...یکم ک گذشت بکهیون و سوهو برگشتن،بکهیون اومد پیشم
-خانم خوشگلم چطوره
+خوبم
-کیک میپزی
+اهوم...بکهیونننن بهم نمیگی چی شده
-میگم عزیزم میگم یکم صبر کن
+چرا همه میگن صبر کننن
-حتما لازمه ک میگیم
+خیلی خب
کیکی ک آماده شد بردمش گداشتمش رو میز و ظرف هم گذاشتم بچه ها رو صدا کردم بیان...همشون اومدن و شروع کردن خوردن...دستمو گذاشتم تو جیبیم،عه گوشیم کو...
+کسی گوشی منو ندیده
بکهیون:شاید تو اتاقه منه برو ببین
رفتم اتاقش پیدا کردم گوشیمو،قفلشو باز کردم چکش کنم..انگار سایتا خبر جدید زدن...این ک...عکس بکهیون و یونا ست...چی...قرار میزارن...نفسم یه لحظه وایساد...یعنی چی آخه...رفتم بیرون...پاهام جون نداشت
+بک..هیو..ن این...ا..ین چیه؟یع...نی چی؟
-برات میگم دردت به جونم آروم باش تو
+توضیح نمیخوام، خودم فهمیدم
دی او:مگه من بهت نگفتم خودت بهش بگو بکهیون
-یونسو باور کن این الکیه من فقط مجبورم ک انجامش بدم
+اهوم باشه
عقب عقب رفتم،برم تو اتاقم
+خوشگل هم هست
-ئونسو عزیزم گوش بده
گریم گرفت دوییدمم تو اتاق،در رو هم قفل کردم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
ئونسو
یعنی چی شده ک ب من نمیگن...مثلا من مشاورم هاا...در زدن و دی او اومد داخل
+اوپا
-جان اوپا
+چی شده
-چیزی نیست عزیزم
+تو ک هیچ وقت الکی نمیگفتی بهم مگه نه
-فعلا معلوم نیست،مشخص شد خودت میفهمی
+من مشاورم اخه باید بدونم،اصن مشاور هم ک نباشم چه کاریه ک بکهیون مربوطه ولی من نباید بدونم
-خودش بهت میگه،فقط من بهت بگم ک عجله نکن برا فهمیدنش،چون اصلن خوب نیست
+چشم اوپا
-بیا بریم بیرون انقد نشین تو اتاق
+باشه اوپا
-ناراحتتت نباش دیگههه
رفتم آشپز خونه
+بچه ههااا کیک میخورید درست کنم
ژیومین:آره آره
+شکمووو
شروع کردم کیک درست کنم...یکم ک گذشت بکهیون و سوهو برگشتن،بکهیون اومد پیشم
-خانم خوشگلم چطوره
+خوبم
-کیک میپزی
+اهوم...بکهیونننن بهم نمیگی چی شده
-میگم عزیزم میگم یکم صبر کن
+چرا همه میگن صبر کننن
-حتما لازمه ک میگیم
+خیلی خب
کیکی ک آماده شد بردمش گداشتمش رو میز و ظرف هم گذاشتم بچه ها رو صدا کردم بیان...همشون اومدن و شروع کردن خوردن...دستمو گذاشتم تو جیبیم،عه گوشیم کو...
+کسی گوشی منو ندیده
بکهیون:شاید تو اتاقه منه برو ببین
رفتم اتاقش پیدا کردم گوشیمو،قفلشو باز کردم چکش کنم..انگار سایتا خبر جدید زدن...این ک...عکس بکهیون و یونا ست...چی...قرار میزارن...نفسم یه لحظه وایساد...یعنی چی آخه...رفتم بیرون...پاهام جون نداشت
+بک..هیو..ن این...ا..ین چیه؟یع...نی چی؟
-برات میگم دردت به جونم آروم باش تو
+توضیح نمیخوام، خودم فهمیدم
دی او:مگه من بهت نگفتم خودت بهش بگو بکهیون
-یونسو باور کن این الکیه من فقط مجبورم ک انجامش بدم
+اهوم باشه
عقب عقب رفتم،برم تو اتاقم
+خوشگل هم هست
-ئونسو عزیزم گوش بده
گریم گرفت دوییدمم تو اتاق،در رو هم قفل کردم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۴۸.۳k
۱۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.