ازدواج سوری ادامه پارت 37
ازدواج سوری ادامه پارت 37
باهم رفتیم داخل نیانگ که گشنه خوابیده بود رفتم تو اتاقش کا دیدم دوش گرفته بوده و با یه حوله دور سرش خوابیده (لباس تنش بوده منحرف نشین) رفتم لبه ی تختش نشستم اروم صداش زدم
ـ روباه من
نیانگ ـ هوم..
ـ بیا اول غذا بخور بعد بخواب
نیانگ ـ گشنه نیستم
ـ یه وا، پاشو دختر یه چیزی بخور کلاس هم بودی چیزی نخوردی
نیانگ ـ تو و اوپا که بیرون بودیم من یه خورده غذا خوردم
ـ مطمعن باشم؟
نیانگ ـ اوهوم
ـ باشه پس خوب بخوابی
یه بوس زدم رو پیشونیش
باهم رفتیم داخل نیانگ که گشنه خوابیده بود رفتم تو اتاقش کا دیدم دوش گرفته بوده و با یه حوله دور سرش خوابیده (لباس تنش بوده منحرف نشین) رفتم لبه ی تختش نشستم اروم صداش زدم
ـ روباه من
نیانگ ـ هوم..
ـ بیا اول غذا بخور بعد بخواب
نیانگ ـ گشنه نیستم
ـ یه وا، پاشو دختر یه چیزی بخور کلاس هم بودی چیزی نخوردی
نیانگ ـ تو و اوپا که بیرون بودیم من یه خورده غذا خوردم
ـ مطمعن باشم؟
نیانگ ـ اوهوم
ـ باشه پس خوب بخوابی
یه بوس زدم رو پیشونیش
۵.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.