تک پارتی هیونجین🖤🖤 ۱/۲
تک پارتی هیونجین🖤🖤 ۱/۲
موضوع: وقتی ازت متنفره چون فکر می کنه که باعث مرگ مامانتون هستی و تولدته
هیونجین: امروز روز تولد اون عوضیه ازش متنفرم متنفررررر به خاطر اون مامان مرد هیج وقت نمی بخشمش
بابا: هیونجیییییین ( داد از داخل اتاق )
هیونجین:الان میام ( داد ) بله بابا کارم داشتی؟؟!
بابا: هیونجین بیا بشین ( جدی ) خودت خوب می دونی امروز تولد خواهرته........
هیونجین: اگه می خوای در این مورد حرف بزنی من میرم هیچ علاقه ای به شنیدن حرفاتونم ندارم ( عصبی )
بابا: نپر وسط حرفم ( محکم، بلند )
هیونجین: ببخشید. می بینی حتی باعث و بانی دعواهای ما اون احمقه
بابا: هیونجیییییین ( داد، سیلی )
هیونجین: ......هع بخاطر اون بی ارزش منو زدی البته خب جای تعجبم نداره چون همیشه اونو بیشتر از من دوست داشتید ( داد، بیرون رفتن از اتاق )
ا/ت: هووووووف بازم یک روز خسته کننده ی دیگه تو دبیرستان طبق معمول افتضاح بود ( خسته، اخمو ) اوههه سلام داداشی
هیونجین: خفه شو به من نگو داداش حالم ازت بهم می خوره از این روزی که تو به دنیا اومدی متنفرم تنها ارزوم اینه که بمیری بری بمیریییییی ( عصبی ؛ عربده )
بابا: هیونجین ساکت شوووووو احمق بدون داری برای کی ارزوی مرگ می کنی اون خواهرته ، خواهررررررت
ا/ت: ببخشید متاسفم ( بغض ، ناراحت ، از خونه میره بیرون )
( چند ساعت بعد )
هیونجین: بابا بسه چقدر می خوای تو خونه راه بری خسته نشدی؟؟ چرا نگران اون لوس ننری خودش میاد خونه
بابا: نمی فهمی تو من دلم خیلی شور میزنه اگه بلایی سرش بیاد چی اون رو مادرت قبل مرگش به من سپرد لعنتی نشد کادوی تولدش رو بهش بدم همون پک لوازم ارایشی که دوست داشت همشم بخاطر توئه حواسم هست ظهر چه غوغایی به پا کردی هااا ( نگران ، استرس )
هیونجین: اصلا به درک ( رفتن تو اتاق )
دینگ ( صدای پیام گوشی ) اون کودن به چه جرعتی بهم پیام داده مگه بهش نگفته بودم بهم پیام نده ( دیدن ویدئو )
موضوع: وقتی ازت متنفره چون فکر می کنه که باعث مرگ مامانتون هستی و تولدته
هیونجین: امروز روز تولد اون عوضیه ازش متنفرم متنفررررر به خاطر اون مامان مرد هیج وقت نمی بخشمش
بابا: هیونجیییییین ( داد از داخل اتاق )
هیونجین:الان میام ( داد ) بله بابا کارم داشتی؟؟!
بابا: هیونجین بیا بشین ( جدی ) خودت خوب می دونی امروز تولد خواهرته........
هیونجین: اگه می خوای در این مورد حرف بزنی من میرم هیچ علاقه ای به شنیدن حرفاتونم ندارم ( عصبی )
بابا: نپر وسط حرفم ( محکم، بلند )
هیونجین: ببخشید. می بینی حتی باعث و بانی دعواهای ما اون احمقه
بابا: هیونجیییییین ( داد، سیلی )
هیونجین: ......هع بخاطر اون بی ارزش منو زدی البته خب جای تعجبم نداره چون همیشه اونو بیشتر از من دوست داشتید ( داد، بیرون رفتن از اتاق )
ا/ت: هووووووف بازم یک روز خسته کننده ی دیگه تو دبیرستان طبق معمول افتضاح بود ( خسته، اخمو ) اوههه سلام داداشی
هیونجین: خفه شو به من نگو داداش حالم ازت بهم می خوره از این روزی که تو به دنیا اومدی متنفرم تنها ارزوم اینه که بمیری بری بمیریییییی ( عصبی ؛ عربده )
بابا: هیونجین ساکت شوووووو احمق بدون داری برای کی ارزوی مرگ می کنی اون خواهرته ، خواهررررررت
ا/ت: ببخشید متاسفم ( بغض ، ناراحت ، از خونه میره بیرون )
( چند ساعت بعد )
هیونجین: بابا بسه چقدر می خوای تو خونه راه بری خسته نشدی؟؟ چرا نگران اون لوس ننری خودش میاد خونه
بابا: نمی فهمی تو من دلم خیلی شور میزنه اگه بلایی سرش بیاد چی اون رو مادرت قبل مرگش به من سپرد لعنتی نشد کادوی تولدش رو بهش بدم همون پک لوازم ارایشی که دوست داشت همشم بخاطر توئه حواسم هست ظهر چه غوغایی به پا کردی هااا ( نگران ، استرس )
هیونجین: اصلا به درک ( رفتن تو اتاق )
دینگ ( صدای پیام گوشی ) اون کودن به چه جرعتی بهم پیام داده مگه بهش نگفته بودم بهم پیام نده ( دیدن ویدئو )
۷.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.