Life for love
Life for love
پارت 20
اسلاید ۲ لباس میرا
اسلاید ۳ لباس انا
اسلاید ۴ و ۵ جایی که رفتن
انا ویو
الان تقریبا یک ساعتی میشه توراهیم پس چرا نمی رسیم!! میرا هم که خوابش برده بیشعور من باید رانندگی کنم انگار خدمتکارشم اون سه تا بادیگارد هم دارن با ماشین پشت سر ما میان، جیغغغغغغغ ( زدن رو ترمز )
اوناهاششششش
میرا: ها چیه چی شده جنگ شده؟ کسی مرده؟ ( ترسیده ، خوابالو )
انا: پیداش کردم این همون جادس اینو بریم یه نیم ساعت دیگه میرسیم ( خوشحال )
میرا: ( محکم زدن پسه کله انا ) اخه ادم حسابی پس چرا جیغ می کشییییی نمی بینی خوابممممم ( داد ، عصبی)
تخ تخ
بادیگارد ۱ : حالتون خوبه خانم چرا ایستادید؟
انا: چیزی نیست این جاده رو پشت سر ما بیاید ی نیم ساعت دیگه می رسیم تازه کارمون شروع میشه!
بادیگارد ۱: چشم خانم
میرا ویو
واووو عجب جاییه خیلی باحاله تاحالا همچین جاهایی نیومدم.
( علامت میرا )
+ میگم انا چطور همچین جایی اون ماشین رو پیدا کنیم اون دوستت اطلاعات بیشتری بهت نداده مثلا مثل ماشین تو کدوم بخشه و چه شکلیه؟؟
انا: نه فقط شماره پلاک رو بهم داده و گفته یک ماشین سیاه رنگه
+ چه مدلیه؟
انا: نمی دونم
+ اینجا کلی ماشین سیاه هست ما از کجا بدونیم کدومه
انا: خب شماره پلاکش رو داریم دیگه
+ اوفففف، شما سه تا بیاید اینجا زود
( علامت بادیگارد ها $ )
$ ۱ : بله خانم ؟
+ تو و تو برید اونطرف رو بگردید و تو با من بیا و انا تو هم برو مرکز کنترل و نگهبانی ببین چیزی دستگیرت میشه یا نه!!
$ ۱ ، ۲ ، ۳ : چشم
انا: حله رفیق
( چندساعت بعد ساعت ۶ عصر )
انا ویو
ای خداااااا پس چرا چیزی نیست هممون داریم می میریم میرا بیا و بی خیال شو اصلا این ماشین با پلاکی که گفتن وجود ندارههههه
میرا: بسه خودتو جمع کن خجالت بکش مثل بچه های سه ساله داری نق می زنی بلند شو باید به گشتن ادامه بدیم
$ ۲: ولی خانم همه خسته ایم بهتر نیست بریم و فردا بیایم علاوه بر اون داره شب میشه تو تاریکی چطور بگردیم
$ ۳: درسته اینجا شب خطرناکه نمی تونیم تو تاریکی اینجا بمونیم اگه بلایی سرتون بیاد اقای جئون مارو میکشه
انا: اره حق با اوناس میرا بزار فردا صبح زود بر میگردیم خوبه؟
میرا: ( توی ذهنش: پس اون یکی بادیگارد کجاس از وقتی اومدیم ندیدمش خیلی مشکوکه از وقتی پامون رو اینجا گذاشتیم استرس داشت و همش چشمش به گوشیش بود ) انا بیا یک لحظه کار دارم باهات
انا: همینجا بگو دیگه
میرا: انا ( چشم غره )
انا: ( توی ذهنش : یعنی چی شده؟ میرا خیلی نگران به نظر میاد یعنی مشکلی پیش اومده ؟ )
پارت 20
اسلاید ۲ لباس میرا
اسلاید ۳ لباس انا
اسلاید ۴ و ۵ جایی که رفتن
انا ویو
الان تقریبا یک ساعتی میشه توراهیم پس چرا نمی رسیم!! میرا هم که خوابش برده بیشعور من باید رانندگی کنم انگار خدمتکارشم اون سه تا بادیگارد هم دارن با ماشین پشت سر ما میان، جیغغغغغغغ ( زدن رو ترمز )
اوناهاششششش
میرا: ها چیه چی شده جنگ شده؟ کسی مرده؟ ( ترسیده ، خوابالو )
انا: پیداش کردم این همون جادس اینو بریم یه نیم ساعت دیگه میرسیم ( خوشحال )
میرا: ( محکم زدن پسه کله انا ) اخه ادم حسابی پس چرا جیغ می کشییییی نمی بینی خوابممممم ( داد ، عصبی)
تخ تخ
بادیگارد ۱ : حالتون خوبه خانم چرا ایستادید؟
انا: چیزی نیست این جاده رو پشت سر ما بیاید ی نیم ساعت دیگه می رسیم تازه کارمون شروع میشه!
بادیگارد ۱: چشم خانم
میرا ویو
واووو عجب جاییه خیلی باحاله تاحالا همچین جاهایی نیومدم.
( علامت میرا )
+ میگم انا چطور همچین جایی اون ماشین رو پیدا کنیم اون دوستت اطلاعات بیشتری بهت نداده مثلا مثل ماشین تو کدوم بخشه و چه شکلیه؟؟
انا: نه فقط شماره پلاک رو بهم داده و گفته یک ماشین سیاه رنگه
+ چه مدلیه؟
انا: نمی دونم
+ اینجا کلی ماشین سیاه هست ما از کجا بدونیم کدومه
انا: خب شماره پلاکش رو داریم دیگه
+ اوفففف، شما سه تا بیاید اینجا زود
( علامت بادیگارد ها $ )
$ ۱ : بله خانم ؟
+ تو و تو برید اونطرف رو بگردید و تو با من بیا و انا تو هم برو مرکز کنترل و نگهبانی ببین چیزی دستگیرت میشه یا نه!!
$ ۱ ، ۲ ، ۳ : چشم
انا: حله رفیق
( چندساعت بعد ساعت ۶ عصر )
انا ویو
ای خداااااا پس چرا چیزی نیست هممون داریم می میریم میرا بیا و بی خیال شو اصلا این ماشین با پلاکی که گفتن وجود ندارههههه
میرا: بسه خودتو جمع کن خجالت بکش مثل بچه های سه ساله داری نق می زنی بلند شو باید به گشتن ادامه بدیم
$ ۲: ولی خانم همه خسته ایم بهتر نیست بریم و فردا بیایم علاوه بر اون داره شب میشه تو تاریکی چطور بگردیم
$ ۳: درسته اینجا شب خطرناکه نمی تونیم تو تاریکی اینجا بمونیم اگه بلایی سرتون بیاد اقای جئون مارو میکشه
انا: اره حق با اوناس میرا بزار فردا صبح زود بر میگردیم خوبه؟
میرا: ( توی ذهنش: پس اون یکی بادیگارد کجاس از وقتی اومدیم ندیدمش خیلی مشکوکه از وقتی پامون رو اینجا گذاشتیم استرس داشت و همش چشمش به گوشیش بود ) انا بیا یک لحظه کار دارم باهات
انا: همینجا بگو دیگه
میرا: انا ( چشم غره )
انا: ( توی ذهنش : یعنی چی شده؟ میرا خیلی نگران به نظر میاد یعنی مشکلی پیش اومده ؟ )
۶.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.