پارت بیست

★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
بعد از اینکه سوبیک صبحونشو تموم کرد
البته اسمشو نمیشد گذاشت صبحونه سمتش رفت و جلوش زانو زد
-اخه کی اینطوری نوتلا میخوره؟
+من
سوبیک خجالت زده گفت و لبخند زد
-هوففف بریم دست و صورتتو بشور
-اینطوری میخوای بری پیش پارک؟
با تموم شدن حرفش دست سوبیکو گرفت و سمت دستشویی رفت
بعد از شستن دست و صورت اون پاپی نگاهی به لباسای سوبیک انداخت
با یاداوری اینکه لباسای سوبیکو شسته لبخند پر افتخاری زد
-لباساتو گذاشتم تو اتاقت برو بپوش وقتی اماده شدی بیا پایین
بعد از رفتن سوبیک سمت تلفن رفت و شماره اقای کیمو گرفتم
+مارک کی میاریش؟
-سلام
+سلام
-الان میارمش
+رئیس گفت خودش میاد دنبالش
-چی؟
با قطع شدن تلفن کلافه داد زد
+سوبیکککککک بدو بیا که بدبخت شدیم
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
رو تخت نشست و جوراباشو پوشید با شنیدن صدای مارک بدو بدو از اتاق بیرون رفتم
-چیشده
گفت و از پله ها پایین اومد
وقتی دید مارک با عجله میاد رنگش پرید
-چ.. چیشده
مارک جلوش زانو زد و دستشو گرفتم
+سوبیک پارک چانیول خودش داره میاد دنبالت
+بهم قول بده که جلوش قوی باشی و نترسی
-قول میدم
+قولِ قول؟
-قول شکلاتی شکلاتی
مارک لبخند زد
+من تا عمارت پارک باهات میام
با زده شدن در هردو ترسیده از جا پریدن
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†