رفتی ولی کجا که به دل جا گرفته ای

رفتی ولی کجا؟ که به دل جا گرفته ای
دل جای توست گرچه دل از ما گرفته ای

ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران
دانی کز آب دیده ی من پا گرفته ای؟

ای روشنی دیده ببین اشک روشنم
تصمیم اگر به دیدن دریا گرفته ای

بگذار تا ببینمش اکنون که میرود
ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای؟

خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند
اکنون که روی سینه ی او جا گرفته ای...
دیدگاه ها (۵)

خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌ های منمن خسته‌ام! طلوع کن امشب برا...

نگاهم کن نگاهم کن ...تو بهتر از هرکسی میدانی دلم بند نگاه ت...

کنار بوسه هایت زندگی طعم دگر داردچه قدر این مهربانی های تو د...

نه عالم ریاضی‌ام و نه سیاسی‌ام من دکترای تجربی «تو شناسی‌ام»...

# رز _ سیاه PART _ 52 « تارا» ساعتای ۹ بود که تهیانگ برام غ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط