به شرکت رسیدیم
به شرکت رسیدیم ......
اسم شرکت ...(اسمش یادم نمیاد🤣 )بود چه اسم عجیبی....
بابا رفت بالا و ما تو پارکینگ بودیم
آخه برای بستن یه قرار داد 8 نفر برن بالا؟
منتظر بودیم نیم ساعت گذشته بود که یه ون مشکی وارد پارکینگ شد.
راننده ون پیاده شد و در پشت رو باز کرد سه تا بچه پیاده شدن
یه دختر و دو پسر
ته :اگه ا.ت اینجا بود ما هم الان بچه داشتیم ....
یهو همه بغض کردن
چشم های هوپی پر از اشک شد
شوگا:بسه دیگه الان جاش نیست
درسته این حرفمو خیلی سرد زدم اما ....
بغض بدی تو گلوم بود....
اسم شرکت ...(اسمش یادم نمیاد🤣 )بود چه اسم عجیبی....
بابا رفت بالا و ما تو پارکینگ بودیم
آخه برای بستن یه قرار داد 8 نفر برن بالا؟
منتظر بودیم نیم ساعت گذشته بود که یه ون مشکی وارد پارکینگ شد.
راننده ون پیاده شد و در پشت رو باز کرد سه تا بچه پیاده شدن
یه دختر و دو پسر
ته :اگه ا.ت اینجا بود ما هم الان بچه داشتیم ....
یهو همه بغض کردن
چشم های هوپی پر از اشک شد
شوگا:بسه دیگه الان جاش نیست
درسته این حرفمو خیلی سرد زدم اما ....
بغض بدی تو گلوم بود....
- ۲.۴k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط