P=2
P=2
که برگه آزمونشون رو دادن و با کلی نگرانی سرجاشون نشستن😟
رز:لیا لینا جواب سوال ۲رو چی نوشتین؟
لیا و لینا:چرخ!چطور؟
رز:وای چرخ نیستش چرخ و محوره!!!
لیا و لینا باهم گفتن:خاککککککک😣
رز:میگفتین میرسوندم😐😐
لیا و لینا:وللش
در همین حین زنگ تفریح خورد
لینا:بچه ها بریم تو حیاط؟
رز:آره بریم لیا تو نمیای؟
لیا:چرا شما برید منم الان میام!
رز و لینا:باشه بیا
لیا:(وقتی که رز و لینا رفتن تهیونگ اومد)چیه دوباره اینجا اومدی؟؟
تهیونگ:بخاطر تو اومدم هنوز اینو نفهمیدی؟
لیا:چرا نمیفهمی که ازت خوشم نمیاد؟؟؟؟
تهیونگ:مطمئنی؟؟
لیا:آره خیلی مطمئنمممم و به یکی دیگه علاقه دارم!مشکلیه؟
تهیونگ:هعییییی وللش من رفتم!
لیا:خب برو به درک
(لینا میره دنبال لیا)
لینا:چرا انقد دیر کردی؟
لیا:یه چیزی اذیتم میکرد از شرش خلاص شدم،همین!
لینا:اوکی اونوقت چه چیزی😶؟
لیا:انقد بازجوییم نکن دیگه!!
لینا:باشه بیا بریم!
رز:(به ساعتش خیره میشع⌚)چرا نیومدن؟؟؟عه زنگ که خورد😲
لیا:با ناراحتی رفت سر جاش نشست!
لینا و رز:لیا چته؟چیشده؟
لیا:عهههههه ولم کنین دیگه!گفتم از بازجویی بدم میاددد😡
لینا:ok
(جونگکوک و تهیونگ و جیمین با لیا و لینا و رز توی یه کلاسن و لیا از کوک خوشش میاد و لینا از تهیونگ و جیمین از رز)
*زنگ آخر خورد*
^همه با شلوغی کیفاشون رو برداشتن و راهی خونه شدن که لیا به کوک برخورد میکنه^
پارت ۳ رو بزارم؟
که برگه آزمونشون رو دادن و با کلی نگرانی سرجاشون نشستن😟
رز:لیا لینا جواب سوال ۲رو چی نوشتین؟
لیا و لینا:چرخ!چطور؟
رز:وای چرخ نیستش چرخ و محوره!!!
لیا و لینا باهم گفتن:خاککککککک😣
رز:میگفتین میرسوندم😐😐
لیا و لینا:وللش
در همین حین زنگ تفریح خورد
لینا:بچه ها بریم تو حیاط؟
رز:آره بریم لیا تو نمیای؟
لیا:چرا شما برید منم الان میام!
رز و لینا:باشه بیا
لیا:(وقتی که رز و لینا رفتن تهیونگ اومد)چیه دوباره اینجا اومدی؟؟
تهیونگ:بخاطر تو اومدم هنوز اینو نفهمیدی؟
لیا:چرا نمیفهمی که ازت خوشم نمیاد؟؟؟؟
تهیونگ:مطمئنی؟؟
لیا:آره خیلی مطمئنمممم و به یکی دیگه علاقه دارم!مشکلیه؟
تهیونگ:هعییییی وللش من رفتم!
لیا:خب برو به درک
(لینا میره دنبال لیا)
لینا:چرا انقد دیر کردی؟
لیا:یه چیزی اذیتم میکرد از شرش خلاص شدم،همین!
لینا:اوکی اونوقت چه چیزی😶؟
لیا:انقد بازجوییم نکن دیگه!!
لینا:باشه بیا بریم!
رز:(به ساعتش خیره میشع⌚)چرا نیومدن؟؟؟عه زنگ که خورد😲
لیا:با ناراحتی رفت سر جاش نشست!
لینا و رز:لیا چته؟چیشده؟
لیا:عهههههه ولم کنین دیگه!گفتم از بازجویی بدم میاددد😡
لینا:ok
(جونگکوک و تهیونگ و جیمین با لیا و لینا و رز توی یه کلاسن و لیا از کوک خوشش میاد و لینا از تهیونگ و جیمین از رز)
*زنگ آخر خورد*
^همه با شلوغی کیفاشون رو برداشتن و راهی خونه شدن که لیا به کوک برخورد میکنه^
پارت ۳ رو بزارم؟
۲.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.