از روزی که عشقات را به من دادی

از روزی که عشق‌ات را به من دادی
جوهر قلم‌ام پُررنگ‌تر شده
دفترهایم شکوفه داده
همه‌چیز عوض شده است.
کودک شده‌ام
در کارِ بازی با خورشید
پیامبر نیستم
اما پیامبر می‌شوم
زمانی که از تو می‌نویسم...

#نزار_قبانی

@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۱)

می‌نویسمتا زنی را که دوست دارماز شهر بی‌شعرشهر بی‌عشقشهر اند...

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرددر تب دردی که مثل زندگی جبری اس...

مگشا اغوشت راهر مسافری زائر نیستگاه قلندری است بشکستن چراغ م...

گاهی اوقاتاین آدما نیستن که عوض میـــــشناین نقـــــــابه که...

ات تو باتلاق ذهنی گیر کرده بود این اتفاق برای نمونه ۰۰۹ خیلی...

A girl from tomorrow(part 6)

دو پارتی از جونگین : (وقتی که اشتباهی بهش قرص تحریک کننده دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط