من نباید عاشق تهیونگ بشم
#مننبایدعاشقتهیونگبشم
پارت ۸
لیا ویو:
تهیونگ چند دقیقه بعد جواب پیامم و داد گفت ساعت دو میاد دنبالم...حس خوبی نداشتم...همش فکر میکردم یکی قراره منو به جین لو بده....رفتم طبقه پایین..
لیا: خب من آمادم
جین: دوستت نمیاد؟
لیا: بزا ازش بپرسم...
هلنااااا نمیایی(داد)
هلنا: کجا مخای برییی(داد)
لیا: خونهه(داددد)
هلنا: بزا آماده شمممم (داددددددددددد)(ادمین اعصاب نداره://)
(چند دقیقه بعد )
هلنا: خب بریم
جین: اول دختری که تو پنج دقیقه اماده شد.
لیا: باشه حالا نمیخوایم بریم؟
جین: خانما مقدمن😂(راه رو باز کرد لیا و هلنا برن)
لیا ویو:
هلنا رو سر راه پیاده کردیم بعد جین منو رسون خونه..
لیا: خودت نمیای تو؟
جین:کار دارم نمیتونم بیام... فردا عصر میام دنبالت برگردی خونه.نباشی اعضا پارم میکنن
لیا:چکار داری؟
جین:فردا کنسرت دارم..
لیا:یادم باشه به هلنا بگم کنسرت داری...فک کنم شب از شدت ذوق خوابش نبره
جین: اون فسقلی اینقدر فن منه؟
لیا: عوهوم...
کلید انداختم درو باز کردم
لیا:سلام
مامان:سلام
لیا:بابا کجاست؟
مامان: تو اتاق خوابیده.
لیا: باشه من میرم تو اتاقم
مامان: برو...
کوله مو انداختم رو زمین خودمو پرت کردم رو خودمو پرت کردم رو تخت گوشیمو برداشتم دیدم جین بهم پیام داده:
به مامان بابا بگو من شب میام اونجا فردا باهم برمیگردیم خونه
خب کل برنامه هامون بهم ریخت که:///
زنگ زدم تهیونگ...
مکالمشون:
لیا: سلام
تهیونگ: سلام...
لیا:جین الان بهم پیام داد گفت شب میاد خونه...نمیتونیم بریم...
تهیونگ:فردا شب جین کنسرت داره.... میتونیم اون موقع بریم..
لیا: کنسرتش یادم رفته بودد مرسی یاد آوری کردییی
تهیونگ: حیح مرسی کاری نداری؟
لیا: نه... خداحافظ
(قطع کردن)
رفتم پایین به مامان گفتم....
لیا:مامانن شب جین میاد خونه
مامان: باشه برو باباتو بیدار کن بفرستمش خرید
لیا: باشه...
...
لیا: باباااا بیدار شو برو خرید شب جین میاد خونه
بابا: باشه الان پا میشم...
این پارت چرت شد
پارت ۸
لیا ویو:
تهیونگ چند دقیقه بعد جواب پیامم و داد گفت ساعت دو میاد دنبالم...حس خوبی نداشتم...همش فکر میکردم یکی قراره منو به جین لو بده....رفتم طبقه پایین..
لیا: خب من آمادم
جین: دوستت نمیاد؟
لیا: بزا ازش بپرسم...
هلنااااا نمیایی(داد)
هلنا: کجا مخای برییی(داد)
لیا: خونهه(داددد)
هلنا: بزا آماده شمممم (داددددددددددد)(ادمین اعصاب نداره://)
(چند دقیقه بعد )
هلنا: خب بریم
جین: اول دختری که تو پنج دقیقه اماده شد.
لیا: باشه حالا نمیخوایم بریم؟
جین: خانما مقدمن😂(راه رو باز کرد لیا و هلنا برن)
لیا ویو:
هلنا رو سر راه پیاده کردیم بعد جین منو رسون خونه..
لیا: خودت نمیای تو؟
جین:کار دارم نمیتونم بیام... فردا عصر میام دنبالت برگردی خونه.نباشی اعضا پارم میکنن
لیا:چکار داری؟
جین:فردا کنسرت دارم..
لیا:یادم باشه به هلنا بگم کنسرت داری...فک کنم شب از شدت ذوق خوابش نبره
جین: اون فسقلی اینقدر فن منه؟
لیا: عوهوم...
کلید انداختم درو باز کردم
لیا:سلام
مامان:سلام
لیا:بابا کجاست؟
مامان: تو اتاق خوابیده.
لیا: باشه من میرم تو اتاقم
مامان: برو...
کوله مو انداختم رو زمین خودمو پرت کردم رو خودمو پرت کردم رو تخت گوشیمو برداشتم دیدم جین بهم پیام داده:
به مامان بابا بگو من شب میام اونجا فردا باهم برمیگردیم خونه
خب کل برنامه هامون بهم ریخت که:///
زنگ زدم تهیونگ...
مکالمشون:
لیا: سلام
تهیونگ: سلام...
لیا:جین الان بهم پیام داد گفت شب میاد خونه...نمیتونیم بریم...
تهیونگ:فردا شب جین کنسرت داره.... میتونیم اون موقع بریم..
لیا: کنسرتش یادم رفته بودد مرسی یاد آوری کردییی
تهیونگ: حیح مرسی کاری نداری؟
لیا: نه... خداحافظ
(قطع کردن)
رفتم پایین به مامان گفتم....
لیا:مامانن شب جین میاد خونه
مامان: باشه برو باباتو بیدار کن بفرستمش خرید
لیا: باشه...
...
لیا: باباااا بیدار شو برو خرید شب جین میاد خونه
بابا: باشه الان پا میشم...
این پارت چرت شد
۷.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.