دختریکهمثلسگهازندگیمیکرد
#دختری_که_مثل_سگهازندگی_میکرد
مارینا چپمن، کلمبیا، 1959
کتاب "دختر بینام" الهامبخش فولرتون باتن، برای آغاز کار بر روی این مجموعه عکس بوده است. این کتاب دربارۀ زنی کلمبیایی به نام مارینا چپمن است. فولرتون باتن میگوید: "مارینا در سال 1954 و هنگامی که پنج سال داشت، از یک روستای دورافتادۀ آمریکای جنوبی به گروگان گرفته شد و سپس گروگانگیرها او را در جنگل رها کردند. او پنج سال در کنار یک خانواده از میمونهای کاپوچین زندگی کرد، تا اینکه شکارچیها او را پیدا کردند. او از تمشک، ریشۀ گیاهان و موزهایی که میمونها برایش میانداختند تغذیه میکرد، در سوراخهای درختان میخوابید و مثل میمونها راه میرفت. البته اینطور نبود که میمونها به او غذا بدهند و تر و خشکش کنند، او خودش مجبور بود که زنده ماندن را یاد بگیرد و توانایی و عقل لازم برای این امر را در اختیار داشت. او رفتار میمونها را تقلید میکرد و آنها به او عادت کرده بودند، شپشهای موهایش را درمیآوردند و مثل یک میمون با او رفتار میکردند." چپمن حالا با شوهر و دو دخترش در یورکشایر زندگی میکند. فولرتون باتن میگوید: "به خاطر داستان غیرمعمولش، خیلیها حرفش را باور نکردند. آنها بدن او را اسکن کردند و استخوانهایش را آزمایش کردند تا ببینند که آیا واقعاً سوتغذیه دارد و به این نتیجه رسیدند که احتمال واقعی بودن داستانش وجود دارد. او خیلی خوشحال بود که از نامش در این پروژۀ عکاسی استفاده کنم."
مارینا چپمن، کلمبیا، 1959
کتاب "دختر بینام" الهامبخش فولرتون باتن، برای آغاز کار بر روی این مجموعه عکس بوده است. این کتاب دربارۀ زنی کلمبیایی به نام مارینا چپمن است. فولرتون باتن میگوید: "مارینا در سال 1954 و هنگامی که پنج سال داشت، از یک روستای دورافتادۀ آمریکای جنوبی به گروگان گرفته شد و سپس گروگانگیرها او را در جنگل رها کردند. او پنج سال در کنار یک خانواده از میمونهای کاپوچین زندگی کرد، تا اینکه شکارچیها او را پیدا کردند. او از تمشک، ریشۀ گیاهان و موزهایی که میمونها برایش میانداختند تغذیه میکرد، در سوراخهای درختان میخوابید و مثل میمونها راه میرفت. البته اینطور نبود که میمونها به او غذا بدهند و تر و خشکش کنند، او خودش مجبور بود که زنده ماندن را یاد بگیرد و توانایی و عقل لازم برای این امر را در اختیار داشت. او رفتار میمونها را تقلید میکرد و آنها به او عادت کرده بودند، شپشهای موهایش را درمیآوردند و مثل یک میمون با او رفتار میکردند." چپمن حالا با شوهر و دو دخترش در یورکشایر زندگی میکند. فولرتون باتن میگوید: "به خاطر داستان غیرمعمولش، خیلیها حرفش را باور نکردند. آنها بدن او را اسکن کردند و استخوانهایش را آزمایش کردند تا ببینند که آیا واقعاً سوتغذیه دارد و به این نتیجه رسیدند که احتمال واقعی بودن داستانش وجود دارد. او خیلی خوشحال بود که از نامش در این پروژۀ عکاسی استفاده کنم."
- ۸۱۹
- ۲۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط