ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

#کاظم_بهمنی
دیدگاه ها (۷)

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌امخارم ولی به سایه یِ گل آرمیده...

تو با لبخند خود احوال غم‌ها را پریشان می‌کنی بانو!تمام خاطرا...

یادمان نیست کجا صحبت بی دردی شداولین بار کجا نوبت نامردی شدی...

یکی آمد که دنیایش شروعی تازه در من بودپر از احساس موسیقی شبی...

ماجراهایی که با من زیر باران داشتیشعر اگر می‌شد قریب پنج دیو...

🍒🌱صبحِ بارانخورده ی چشمانِ توشعر ِپایــیزانه می خواهد فقط .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط