پارت

#پارت53

همینطور نشسته بودیم که یهوسهیل گفت:بخدا این جمع ارامش داره دوروز از دست باران و سهاو مانیا وسلناخلاص شدم بخدا اینقده جیغ جیغ میکنن ارامشو از ادم میگیرن
یشیم:الهی واقعا فک کردی ارامش داری هنو ملیسا رو ندیدی وگرنه میرفتی دستو پاشونو میبوسیدی تا بیان
آسلی:البته منظورش خودشو،ملی و کیاناست وقتی صداشون میره بالا دیگه نمیشه کنترلش کرد
ملیسا:هوووی گاو وحشی مثلا تو جز ما نیستی؟؟؟صدای تو که بدتر از منه بیشعور
جولیا:ببین من راستشو میگم بهت چهارتاش یکی ان،سردسته همشون ملیسا
داشتم همینجور بهشون نگاه میکردم که افتاده بودن به جون هم دیگه حوصلمو سربرده بودن،بدبختی این که سردرد عجیبی هم داشتم اصلا وضعی بود،اینقده رومخم بودن که یهو باصدای بلند رو بهشون گفتم:خفه میشید یا خودم بیام خفتون کنم،بسته دیگه
با این حرفم هرکی داخل اتاق بود برگشت سمتمو با چشمای درشت شده نگام کرد
ملیسا:وااا،چته عشقم،چرا پاچه میگیری
+ببین سرم خیلی درد میکنه،عجیب،هرکلمه حرفتون عین یه پتک میمونه که میخوره وسط مغزم
اینو گفتم و رفتم روی یکی از تختا دراز کشیدم
آسلی:اااامم،اینو یادم رفت بگم وقتی کیانا سگ بشه باید خفه بشی و گرنه جر خوردنت با خودته
حرفشو شنیدم ولی به روی خودم نیوردم چون حوصله بحث نداشتم
همینطور که خوابیده بودم چشمام گرم شد و خوابم برد......
#loveintime
لطفابرای دوستانتون به اشتراک بزارید👆🙏
@roman._.loveintime
دیدگاه ها (۱)

#پارت54وقتی از خواب بیدار شدم صدای کسی نمیومدم حتما رفتن گرد...

#پارت55جولیا:خب برو بچ کجا بریم گردش خوش بگذرونیم؟؟؟هرکی یه ...

#پارت52تصمیم استادا این شد که قبل از امتحانات بریم اردو قشنگ...

#پارت51دوماه از نامزدی منو کرم میگذره داخل این دوماه هیچ اتف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط