ادامه پارت 3 ک جا نشد😐🚶🏻‍♀️

مهدیس:
اشکام بی اختیار میریختن دست خدم نبود...نباید کسی اشک ریختنمو میدید...یهو امیرو بالا سرم دیدم ک یه دستمال بهم داد:)
(*مهدیس+امیر)
*مرسی:)
کنارم نشست...
+میدونی من درکت میکنم:)
*هه!
+جدی میگم...
*مگه تو عاشق شدی؟
+آره خب شدم...اونم مث مهرابی ک تو رو ول کرد منو ول کرد رف:)من برم پیش مهراب:)
امیر رف...
جلومو نگا کردم ببینم بچه ها دارن چیکار میکنن که...
دیدگاه ها (۴)

1200 تاییت مبارک نفسممممم::::))) @mtinika.Ardia.Mehrdis

تیله‌های‌مشکی🌚🍃 پارت 4🖤⛓️

تیله‌های‌مشکی🌚🍃 پارت 3🖤⛓️

آلهههه میقاممم:))))

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط