با ذوق ازش پرسیدم

با ذوق ازَش پرسیدم :
"اسمِ بچّمونو چی دوس داری بزاریم..؟ "
اونَم آروم و با غَم جواب داد: "سارا .."
و این شد که مَن شروع به کشتنِ تمامِ "ساراهای شهر" کردم آقای قاضی...
#شهرزاد_یزدانی
دیدگاه ها (۱)

خیاط گفت : ولی این پارچه ها گرونه ...حیفه برا رو بالشتیخانما...

گوش هایم را می گیرم! چشم هایم را می بندم! و زبانم را گاز می ...

بعد از دو روز متوالی حالت ِ تهوع داشتن،وقتی داشتم دل و روده‌...

شکوه از فاصله کردم به دلم بد آمدهر چه هم فال گرفتم همه اش چپ...

تکپارتی دوستانه غمگینهانا : سلام من هانا ام و دوستای مجازی ی...

زندگی با خنده (شهر بازی²)به شهر بازی رسیدیم و پیاده شدیم سار...

زندگی با خنده ( گروگان گیری جیمین)نگار: یه مشکلی پیش اومده س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط