پارت۱۱☘تناسخ به عنوان خواهر نقش اصلی
پارت۱۱☘تناسخ به عنوان خواهر نقش اصلی
..
دازای موهام به هم ریخت و گفت: بیشتر موظب باش لیرا چان. اگر مشکلی پیش امد همیشه می تونی به آژانس بیای.
گفتم:باشه دازای سان😊
شک نکن قراره بیشتر بهم کمک کنی. چون قرار نیست هیچکدوم از اتفاق هایی که برای لیرا توی فن فیک افتاد برام بیفته.
_خواهر زود باش بیا دیگه.
فریا در حالی که نفس نفس میزد گفت: انقدر ندو.می خوری زمین.
خندیدم وگفتم:اخه اگه عجله نکنیم بستنی فروشی میره.🍦
چند دقیقه بعد در حالی که من بستنی شکلاتی و فریا بستنی وانیلی می خورد روی نیمکت نشسته بودیم و به اردک🦆های تو دریاچه نگاه می کردیم.
سردی بستنی باعث میشد لرز کوچیکی بگیرم اما با احساس کردن مزه لطیف شکلات لذت می بردم.
چند روز از زمانی که تناسخ پیدا کردم می گذره و تا الان رابطم با فریا خیلی بهتر شده.
با اینکه دست وپا چلفتیه اما خواهر خوبیه.
الان هم امدیم پارک. بستنیم رو تموم کردم.نگام به وسایل بازی افتاد. نمی دونم چرا ذوق گفتم: خواهر میشه من برم بازی کنم؟
فریا گفت: باشه. ولی جایی باش که بتونم ببینمت.
______________________________________________//////
..
دازای موهام به هم ریخت و گفت: بیشتر موظب باش لیرا چان. اگر مشکلی پیش امد همیشه می تونی به آژانس بیای.
گفتم:باشه دازای سان😊
شک نکن قراره بیشتر بهم کمک کنی. چون قرار نیست هیچکدوم از اتفاق هایی که برای لیرا توی فن فیک افتاد برام بیفته.
_خواهر زود باش بیا دیگه.
فریا در حالی که نفس نفس میزد گفت: انقدر ندو.می خوری زمین.
خندیدم وگفتم:اخه اگه عجله نکنیم بستنی فروشی میره.🍦
چند دقیقه بعد در حالی که من بستنی شکلاتی و فریا بستنی وانیلی می خورد روی نیمکت نشسته بودیم و به اردک🦆های تو دریاچه نگاه می کردیم.
سردی بستنی باعث میشد لرز کوچیکی بگیرم اما با احساس کردن مزه لطیف شکلات لذت می بردم.
چند روز از زمانی که تناسخ پیدا کردم می گذره و تا الان رابطم با فریا خیلی بهتر شده.
با اینکه دست وپا چلفتیه اما خواهر خوبیه.
الان هم امدیم پارک. بستنیم رو تموم کردم.نگام به وسایل بازی افتاد. نمی دونم چرا ذوق گفتم: خواهر میشه من برم بازی کنم؟
فریا گفت: باشه. ولی جایی باش که بتونم ببینمت.
______________________________________________//////
۲.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.