ستاره من(پارت 8)
ستاره من(پارت 8)
ویو جیمین
اون دختر اخر منو میکشه با چشماش
میخوام مال خودم باشه نمیخواممم کسییی بهش دست بزنه میخوام فقط مال خودم کنمش میخوام ستاره من بشه ماه من بشه
*جیمین تو همین فکرا بود که یه دختر امد طرفش*
دختره: سلام جیمینی
جیمین: سلام *سرد*
دختر: میشه دوست پسرم بشیییی* با ذوق*
جیمین: برو بابا با این قیافت بهت خیارشورم نمیدم بعد من بیام با تو چه فکرای دختر از رویا بیا بیرون
*دختره بغضش گرفت و بدو دو رفت و داشت گریه می کرد*
جیمین: تنها کسی که من باید دوست پسرش باشم اوته
*یهو مدیر با بلند گو گفت*
مدیر: وقتهه غذاست لطفا مثل لاش خورا غذا نخورید و اروم روی صندلی ها بشینید و غذا کفت کنید با تشکر
*همه رفتن رو صندلی ها نشستن *
مدیر امد سمت میز جیمین و تهیونگ جنگکوک و گفت.......
بد شد ببخشید
ویو جیمین
اون دختر اخر منو میکشه با چشماش
میخوام مال خودم باشه نمیخواممم کسییی بهش دست بزنه میخوام فقط مال خودم کنمش میخوام ستاره من بشه ماه من بشه
*جیمین تو همین فکرا بود که یه دختر امد طرفش*
دختره: سلام جیمینی
جیمین: سلام *سرد*
دختر: میشه دوست پسرم بشیییی* با ذوق*
جیمین: برو بابا با این قیافت بهت خیارشورم نمیدم بعد من بیام با تو چه فکرای دختر از رویا بیا بیرون
*دختره بغضش گرفت و بدو دو رفت و داشت گریه می کرد*
جیمین: تنها کسی که من باید دوست پسرش باشم اوته
*یهو مدیر با بلند گو گفت*
مدیر: وقتهه غذاست لطفا مثل لاش خورا غذا نخورید و اروم روی صندلی ها بشینید و غذا کفت کنید با تشکر
*همه رفتن رو صندلی ها نشستن *
مدیر امد سمت میز جیمین و تهیونگ جنگکوک و گفت.......
بد شد ببخشید
۳.۹k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.