رمان انتقام خونین 🩸❣️
رمان انتقام خونین 🩸❣️
part:61
#دیانا
ارسلان تروخدا نرو من حالم خوب نیست
ارسلان:به درک
دیانا:میگم اون این کار رو با من کرد
ارسلان:چرا سقدش نکردی
دیانا:چون ترو می کشت
ارسلان:می کشت؟این من رو دیده بود فرار کرد
دیانا:ارسلان با گریه
ارسلان:مرگ،اگر می دونستم همچین آدمی هستی هیچوقت باهات عقد نمی کردم
دیانا:ارسلان من بخاطر تو این کار رو کردم
ارسلان:اسم من رو به زبونت نیار با داد
پانیذ:داداش چته تو داره میگه بخاطر تو اینکار رو کرده عههه
ارسلان:یه تو چه اصلا
پانیذ:دوستمه و زن داداشمه دوست ندارم بخاطر تو عذاب بکشه
ارسلان:ولم کن توهم مثل همونی،ساکم رو بستم از خونه رفتم
دیانا:رفتم دنبال ارسلان،ارسلان جون من نرو
ارسلان:بی توجه به حرفش ادامه دادم که رسیدم به خیابون
دیانا:داشتم میرفتم دنبال ارسلان که یه ماشین بهم زد و چشام سیاهی رفت...
حمایتتتتت رمان داره خفن میشه برا پارت بعد:
کامنت:۱۵
لایک:۲۵
میدونم زیاده ولی دیگه رمان داره خفن میشه که الیت یک نفرتون هم می تونید ۱۵ تا کامنت بذارید:)
part:61
#دیانا
ارسلان تروخدا نرو من حالم خوب نیست
ارسلان:به درک
دیانا:میگم اون این کار رو با من کرد
ارسلان:چرا سقدش نکردی
دیانا:چون ترو می کشت
ارسلان:می کشت؟این من رو دیده بود فرار کرد
دیانا:ارسلان با گریه
ارسلان:مرگ،اگر می دونستم همچین آدمی هستی هیچوقت باهات عقد نمی کردم
دیانا:ارسلان من بخاطر تو این کار رو کردم
ارسلان:اسم من رو به زبونت نیار با داد
پانیذ:داداش چته تو داره میگه بخاطر تو اینکار رو کرده عههه
ارسلان:یه تو چه اصلا
پانیذ:دوستمه و زن داداشمه دوست ندارم بخاطر تو عذاب بکشه
ارسلان:ولم کن توهم مثل همونی،ساکم رو بستم از خونه رفتم
دیانا:رفتم دنبال ارسلان،ارسلان جون من نرو
ارسلان:بی توجه به حرفش ادامه دادم که رسیدم به خیابون
دیانا:داشتم میرفتم دنبال ارسلان که یه ماشین بهم زد و چشام سیاهی رفت...
حمایتتتتت رمان داره خفن میشه برا پارت بعد:
کامنت:۱۵
لایک:۲۵
میدونم زیاده ولی دیگه رمان داره خفن میشه که الیت یک نفرتون هم می تونید ۱۵ تا کامنت بذارید:)
۷.۴k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.