سناریو
سناریو
درخواستی
کاراکتر:مگومی
موضوع:اگه توجی رو تو راه بر گشت از ماموریت ببینین
(تو تا حالا توجی رو ندیدی)
(بچه ها من جوجیتسو رو تا آخر ندیدم مگومی از پدرش بدش میاد ؟ اگه نه اینجا بدش میاد :/)
(قدرت تو اینه که با گفتن مرگ و زندگی تو تا ردح احضار کنی یکی بره تو بدن هر کی میمیره و یکی بره تو بدن بقیه به زندگی بر میگرده)
.....................
_مگومیییییی من داشتم میکشتمش چرا جلوم رو گرفتی ؟
_از پشت داشت بهت حمله میکرد
_دلیل نمیشههههه
........_
_مگومی
........_
_مگومی نفس میکشی؟
به سمت که خیره شده بود نگاه کردی
ها ؟ اون کیه ؟ چقدر شبیه مگومیه....صبر کن...مگومی تا حالا از خانوادش حرف نزد....یعنی این.....
آروم در گوشش گفتی
_مگومی این کیه ؟
_اه پسرم نمیخوای به پدرت احترام بزاری؟
_تو اینقدر آدم کثیفی هستی که حتی لیاقت احترام هم نداری
_این دختر کیه
_به تو ربطی نداره
_من پدرتم پس ربط داره
_شما پدر مگومی هستید ؟
_آره ولی انگار نه انگار
_اگه یه پدر واقعی بودی ولم نمیکردی !!!
_مگومی..از همون نوزادی اینطوری بودی
_تو ولش کردی ؟
_آره که چی
_پدر خودت چی که شکنجت میداد ؟
_ها؟ت...تو از ...کجا...میدونی؟؟
_من خیلی وقتی زیر نظرتون دارم
مگومی اعصابش خرد شد و از قدرتش استفاده کرد
_تو هیچوقت پدر من نبودی توجی!
نمیتونستی هیچکاری نکنی
_مرگ ، زندگی
*به توجی اشاره کردی
_بکشینش
درخواستی
کاراکتر:مگومی
موضوع:اگه توجی رو تو راه بر گشت از ماموریت ببینین
(تو تا حالا توجی رو ندیدی)
(بچه ها من جوجیتسو رو تا آخر ندیدم مگومی از پدرش بدش میاد ؟ اگه نه اینجا بدش میاد :/)
(قدرت تو اینه که با گفتن مرگ و زندگی تو تا ردح احضار کنی یکی بره تو بدن هر کی میمیره و یکی بره تو بدن بقیه به زندگی بر میگرده)
.....................
_مگومیییییی من داشتم میکشتمش چرا جلوم رو گرفتی ؟
_از پشت داشت بهت حمله میکرد
_دلیل نمیشههههه
........_
_مگومی
........_
_مگومی نفس میکشی؟
به سمت که خیره شده بود نگاه کردی
ها ؟ اون کیه ؟ چقدر شبیه مگومیه....صبر کن...مگومی تا حالا از خانوادش حرف نزد....یعنی این.....
آروم در گوشش گفتی
_مگومی این کیه ؟
_اه پسرم نمیخوای به پدرت احترام بزاری؟
_تو اینقدر آدم کثیفی هستی که حتی لیاقت احترام هم نداری
_این دختر کیه
_به تو ربطی نداره
_من پدرتم پس ربط داره
_شما پدر مگومی هستید ؟
_آره ولی انگار نه انگار
_اگه یه پدر واقعی بودی ولم نمیکردی !!!
_مگومی..از همون نوزادی اینطوری بودی
_تو ولش کردی ؟
_آره که چی
_پدر خودت چی که شکنجت میداد ؟
_ها؟ت...تو از ...کجا...میدونی؟؟
_من خیلی وقتی زیر نظرتون دارم
مگومی اعصابش خرد شد و از قدرتش استفاده کرد
_تو هیچوقت پدر من نبودی توجی!
نمیتونستی هیچکاری نکنی
_مرگ ، زندگی
*به توجی اشاره کردی
_بکشینش
۴.۳k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.