mycharmingbully
#my_charming_bully
𝒑𝒂𝒓𝒕⁴⁰
^آخه بیچاره ها
هفته بعد
روز عروسی
میکاپم تموم شده بود لباسم رو از قبل پوشیده بودم
جیمین اومده بود رفتم دم در که دیدم به ماشین تکیه داده و سرش تو گوشیه
سرفه ساختگی ای کردم
_خانوم بفرمایید بنده زن دارم به زیبایی ماه امشبم عروسیمه الانم منتظرم عروسم تشریف بیاره
آرایشگر: جونننن چقدر دوست داره عروس خانوم
جیمین با تعجب صورتشو اورد بالا و بهم نگاه کرد از سر تا پا نگاهی بهم انداخت و گوشی رو پرت کرد تو ماشین (از این سقف بازاست اسمشو یادم رفت) و به سمتم اومد دنباله لباسم رو گرفت و منو اورد پایین
در ماشین رو باز کرد و منو گزاشت تو ماشین
آرایشگر: ما زوج اای زیادی دیدیم ولی شماهت از اون مورد خاصش بودین خیلی به هم میاین
+_مرسی
به سمت تالار عروسی حرکت کردیم و واردش شدیم همه واسمون دست زدن
دست تو دست جیمین به سمت کشیش رفتیم
کشیش: خانوم لی آیا مایل هستید که با آقای جیمین تا پایان عمر زندگی کنید
+بله
آقای پارک آیا مایل هستید که با خانوم لی هانا تا پایان عمر زندگی کنید؟
_بله
کشیش: من شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
میتونید هم دیگه رو ماج مالی کنید
جیمین به سمتم اومد و منو بوسید و از هم جدا شدیم
ساعت 10 شب (بچه ها عروسی کره ایا معمولاً 1 ساعته)
به سمت خونه رفتیم
جیمین رفت آب بخوره منم میخواستم لباسمو عوض کنم که دستم به زیپ نمیرسید که یهو دیدم زیپ لباس باز شد و از تنم افتاد پایین
سریع به پشت سر برگشتم که جیمین رو دیوم که سینه هامون به هم میخورد و صورتمون 3 سانتی متر از هم فاصله داشت
_امشب شبیه که قانوناً همسرم شدی...
اجازه هست؟
+بله آقای پارک
_متشکرم خانوم پارک
منو به سمت تخت هدایت کرد (کامنتا)
𝒑𝒂𝒓𝒕⁴⁰
^آخه بیچاره ها
هفته بعد
روز عروسی
میکاپم تموم شده بود لباسم رو از قبل پوشیده بودم
جیمین اومده بود رفتم دم در که دیدم به ماشین تکیه داده و سرش تو گوشیه
سرفه ساختگی ای کردم
_خانوم بفرمایید بنده زن دارم به زیبایی ماه امشبم عروسیمه الانم منتظرم عروسم تشریف بیاره
آرایشگر: جونننن چقدر دوست داره عروس خانوم
جیمین با تعجب صورتشو اورد بالا و بهم نگاه کرد از سر تا پا نگاهی بهم انداخت و گوشی رو پرت کرد تو ماشین (از این سقف بازاست اسمشو یادم رفت) و به سمتم اومد دنباله لباسم رو گرفت و منو اورد پایین
در ماشین رو باز کرد و منو گزاشت تو ماشین
آرایشگر: ما زوج اای زیادی دیدیم ولی شماهت از اون مورد خاصش بودین خیلی به هم میاین
+_مرسی
به سمت تالار عروسی حرکت کردیم و واردش شدیم همه واسمون دست زدن
دست تو دست جیمین به سمت کشیش رفتیم
کشیش: خانوم لی آیا مایل هستید که با آقای جیمین تا پایان عمر زندگی کنید
+بله
آقای پارک آیا مایل هستید که با خانوم لی هانا تا پایان عمر زندگی کنید؟
_بله
کشیش: من شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
میتونید هم دیگه رو ماج مالی کنید
جیمین به سمتم اومد و منو بوسید و از هم جدا شدیم
ساعت 10 شب (بچه ها عروسی کره ایا معمولاً 1 ساعته)
به سمت خونه رفتیم
جیمین رفت آب بخوره منم میخواستم لباسمو عوض کنم که دستم به زیپ نمیرسید که یهو دیدم زیپ لباس باز شد و از تنم افتاد پایین
سریع به پشت سر برگشتم که جیمین رو دیوم که سینه هامون به هم میخورد و صورتمون 3 سانتی متر از هم فاصله داشت
_امشب شبیه که قانوناً همسرم شدی...
اجازه هست؟
+بله آقای پارک
_متشکرم خانوم پارک
منو به سمت تخت هدایت کرد (کامنتا)
- ۴.۳k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط