اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۴۹
...........دو روز بعد.........
[ویو ملودی]
دو روزه که حتی نزدیکش هم نشدم... سردرد شدیدی داشتم و حالم بد بود.......تو اتاق معاینه
بودم دکتر اومد.. معاینه انجام داده بود
دکتر: تقریباً ۱ ماه میشه باردار هستید...
تعجب کردم...نه نمیشه..اشکام روی گونم ریخت
ملودی: لطفاً فعلآ بین خودمون بمونه
دکتر: حتماً
بلند شدم..از کلینیک خارج شدم.. خدایا من لعنت کن...یک بچه تو وجودمه.. بچه ای که پدرش
یک خیانت کاره..اگه اون شب بهش آسیبی می رسید چی ؟ گریم گرفته بود...به ماشین رسیدم
سوار شدم..راه افتادم..
ملودی: الان چه غلطی کنم ؟
من آدمی نیستم که یک بچه از پدرش جدا کنم....گندش بزنن.. به بیمارستان رسیدم دو روز بود
بیمارستان نرفته بودم... باید با آرتور صحبت کنم.. به سمت اتاق کارش رفتم..در زدم وارد شدم
یونا ؟ .. به آرتور نگاه کردم
ملودی: باید صحبت کنیم...مهمه
بدون نگاه کردن بهم گفت
آرتور: الان کار دارم... بعداً بیا
از اتاق خارج شدم.. چشمام از اشک خیس بود همین طوریش . به دنیا می یارمش حتی اگه تنها
بمونم.. به سمت اتاق کارم رفتم...تا غروب کارام انجام دادم..از یک جهت خوشحالم از یک جهت
دارم گریه می کنم ..پسر بچه باشه یا دختر مهم نیست.. سالم باشه.. به سمت بیرون بیمارستان
رفتم...دستم روی شکمم گذاشتم... منتظر ماشین بودم..آرتور و یونا اومدن... خیلی رو مخن...
اشکام پاک کردم.. به فکر این کوچولو باش ملودی..
پارت ۱۴۹
...........دو روز بعد.........
[ویو ملودی]
دو روزه که حتی نزدیکش هم نشدم... سردرد شدیدی داشتم و حالم بد بود.......تو اتاق معاینه
بودم دکتر اومد.. معاینه انجام داده بود
دکتر: تقریباً ۱ ماه میشه باردار هستید...
تعجب کردم...نه نمیشه..اشکام روی گونم ریخت
ملودی: لطفاً فعلآ بین خودمون بمونه
دکتر: حتماً
بلند شدم..از کلینیک خارج شدم.. خدایا من لعنت کن...یک بچه تو وجودمه.. بچه ای که پدرش
یک خیانت کاره..اگه اون شب بهش آسیبی می رسید چی ؟ گریم گرفته بود...به ماشین رسیدم
سوار شدم..راه افتادم..
ملودی: الان چه غلطی کنم ؟
من آدمی نیستم که یک بچه از پدرش جدا کنم....گندش بزنن.. به بیمارستان رسیدم دو روز بود
بیمارستان نرفته بودم... باید با آرتور صحبت کنم.. به سمت اتاق کارش رفتم..در زدم وارد شدم
یونا ؟ .. به آرتور نگاه کردم
ملودی: باید صحبت کنیم...مهمه
بدون نگاه کردن بهم گفت
آرتور: الان کار دارم... بعداً بیا
از اتاق خارج شدم.. چشمام از اشک خیس بود همین طوریش . به دنیا می یارمش حتی اگه تنها
بمونم.. به سمت اتاق کارم رفتم...تا غروب کارام انجام دادم..از یک جهت خوشحالم از یک جهت
دارم گریه می کنم ..پسر بچه باشه یا دختر مهم نیست.. سالم باشه.. به سمت بیرون بیمارستان
رفتم...دستم روی شکمم گذاشتم... منتظر ماشین بودم..آرتور و یونا اومدن... خیلی رو مخن...
اشکام پاک کردم.. به فکر این کوچولو باش ملودی..
- ۲۰.۲k
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط