من و دنیای دیگر part ²
آتوسا:رفتم پایین و دیدم پسره موهاش رنگ شده بود و ابروهاش هم کلفت و سیاه و چشای خوشکلی داشت
خیلی آروم از طبقه بالا رفتم پایین و سلام کردم
ارسلان:دختره خیلی خوشگل بود ولی من اون نمیخواستم
و به اسرار بابام رفته بودم خواستگاریش
ارسلان:بابا من نمیخوام با این دختره ازدواج کنم
بابا ارسلان:خب پس چیکار کنیم بگیم نمیخواد ازدواج کنه به نظر خودت زشت نیست
پدربزرگ خانواده:خب اینم از دختر ما آتوسا که خیلی خوبه
دیانا:داشتم شیرینی هارو میچیدم که با آتوسا ببرم و آتوسا هم چاهی هارو برد
ارسلان:موهای سیاهش و چشاش و صورتش منو جذب خودش کرد
دیانا:پسره ماتش برده بود
بابا ارسلان:ارسلان
ارسلان:هان جانم یعنی بله
ارسلان:خب دیگه فکر کنم من با این دختر مو سیاه قراره ازدواج کنم(با صدای بلند)
بابا ارسلان:نه پسرم اون دختر ،آتوسا خانم
ارسلان:ولی من برا خواستگاری ایشون اومدم
بابا آرسلان:دوست داری عصبانیم کنی
ارسلان:نه بابا جون فقد من این خانم رو میخوام
پدربزرگ خانواده:منظورت دیاناس ؟
ارسلان:بله با اجازتون
به نظرتون دیانا باهاش ازدواج می کنه یا آتوسا؟
لایک ها 20
کامنت ها 100
پارت بعدی رو میزارم
خیلی آروم از طبقه بالا رفتم پایین و سلام کردم
ارسلان:دختره خیلی خوشگل بود ولی من اون نمیخواستم
و به اسرار بابام رفته بودم خواستگاریش
ارسلان:بابا من نمیخوام با این دختره ازدواج کنم
بابا ارسلان:خب پس چیکار کنیم بگیم نمیخواد ازدواج کنه به نظر خودت زشت نیست
پدربزرگ خانواده:خب اینم از دختر ما آتوسا که خیلی خوبه
دیانا:داشتم شیرینی هارو میچیدم که با آتوسا ببرم و آتوسا هم چاهی هارو برد
ارسلان:موهای سیاهش و چشاش و صورتش منو جذب خودش کرد
دیانا:پسره ماتش برده بود
بابا ارسلان:ارسلان
ارسلان:هان جانم یعنی بله
ارسلان:خب دیگه فکر کنم من با این دختر مو سیاه قراره ازدواج کنم(با صدای بلند)
بابا ارسلان:نه پسرم اون دختر ،آتوسا خانم
ارسلان:ولی من برا خواستگاری ایشون اومدم
بابا آرسلان:دوست داری عصبانیم کنی
ارسلان:نه بابا جون فقد من این خانم رو میخوام
پدربزرگ خانواده:منظورت دیاناس ؟
ارسلان:بله با اجازتون
به نظرتون دیانا باهاش ازدواج می کنه یا آتوسا؟
لایک ها 20
کامنت ها 100
پارت بعدی رو میزارم
۴.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.