مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق

مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستــانه زد و چــــاره مخموری کرد

نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خـــــرقه زاهد می انگـوری کرد

غنچه گلبـــن وصلـــــم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد

#حافظ
#عاشقانه
#ماریا_رادمهر
دیدگاه ها (۵)

به جان جمله مستان که مستمبگیــر ای دلبــــر عیـــّار دستــمچ...

ساز بزن جمله تو را سوز و گداز میشوم خوش بنواز جان من جمله نی...

آنکه بی یار کند، یار شود باز توییآنکه دل داده شود، دل ببرد ب...

ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌امناز رها کن ای صنم راست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط