دریایی عشق پارت ۷
دریایی عشق پارت ۷
ویو رزی
دیگه کارمون تموم شد رو تخت دراز کشیدم دیدم تهیونگ شیطونی میکنه
+باز چی کارم داری
_بریم حموم دلت خوب شه
+باشه ددی (با مظلومیت😜 )
_بریم هورا رفتیم وان رو پر کرد و اول خودش رفت ولی منو تو بغلش گذاشت نشستم روش ولی حواسم به چیز که تنشه دقت نکردم و تو بغلش خوابیدم بیدار شدم و دیدم که تهیونگ با لباسی خوجمل تو رختکن وایستاده حوله پوشیدم و رفتم ببینم چه شکلی شده رفتم یه تهیونگ دیگه رو دیدم پشمام ریخت (عکسشو میزارم ) بعد
+چه خوش..... گل ... شدی
_مسی بیبی
راستی بیبی برای عصر به مهمونی دعوتیم قاطی میای
+اره عشقم
_باشه لباس داری
+نه
_بیا بریم بیرون
+برام لباس میخری آخ جوننننننن😂😂 بزن بریممممممم
رفتیم مزون باکلاس یه لباس مشکی داشت خیلی خوشم اومد ولی خیلی باز بود
+عزیزم این خوبه
_اره بیبی عالیه
+برم بپوشم
_برو نفسم ( اه چندش)
برام یه میکاپ لایت در آوردن با مو های فر حالت دار لباس رو پوشیدم و رفتم پیش تهیونگ
+چطور شدم
_اوفففف دلم برا پاهات رفت
+😂😂😂😂خیلی منحرفی
_اوکی باشه بسه
لباس رو خریدم رفتیم برا ته لباس بخریم(عکسشو میزارم ) یه لباس خیلی خوجمل بود که بهش گفتم
+این رو بگیر
_باشه رفتم تو یه گریم خیلی کوچیک کردن برام با یه سایه قهوه ای روشن با یه بالم لب صورتی به لبم زدو لباس و پوشیدم خیلی خوب بود رزی چه سلیقه داره
رفتم پیش رزی
_چطوره
+ عالی شدی عشقم
_مسی لباس رو خریدم و رفتیم مهمونی قاطی بود همه دختران مست بودن و حالشون خوب نبود تهیونگ به من شامپاین داد خوردیم رفتیم رو مبل نشستیم
یهو دیدم شوگا اونور نشسته و با یه دختر لب میگیره
+تهیونگ اونو میشناسی
_نه چطور
+یه زمان این با من بود می خوام انتقام بگیرم بیا از پلها بریم بالا من ببوس تا اتاقا اسم منو هی صدا کن
اوکی
_باشه بیبی
ویو شوگا
داشتم باختری کیس میرفتم که رزی رو دیدم اون با تهیونگ بود رفتم تو اتاق صدا رو دنبال کردم دیدم ناله از اینجا میاد اره رزی بود من اونو فقط برای بازی میخواستم ولی بعد ازش خوشم اومد مهمونی تموم شد و رفتم خونه تقشه برا رزی کشیدم گفتم که پس فردا شب مهمونی میدم
خماری خماری یییییییی
بیا پایین
شرایط یادت نره
۲۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
وگرنه دیگه از رمان خبری نیس
ویو رزی
دیگه کارمون تموم شد رو تخت دراز کشیدم دیدم تهیونگ شیطونی میکنه
+باز چی کارم داری
_بریم حموم دلت خوب شه
+باشه ددی (با مظلومیت😜 )
_بریم هورا رفتیم وان رو پر کرد و اول خودش رفت ولی منو تو بغلش گذاشت نشستم روش ولی حواسم به چیز که تنشه دقت نکردم و تو بغلش خوابیدم بیدار شدم و دیدم که تهیونگ با لباسی خوجمل تو رختکن وایستاده حوله پوشیدم و رفتم ببینم چه شکلی شده رفتم یه تهیونگ دیگه رو دیدم پشمام ریخت (عکسشو میزارم ) بعد
+چه خوش..... گل ... شدی
_مسی بیبی
راستی بیبی برای عصر به مهمونی دعوتیم قاطی میای
+اره عشقم
_باشه لباس داری
+نه
_بیا بریم بیرون
+برام لباس میخری آخ جوننننننن😂😂 بزن بریممممممم
رفتیم مزون باکلاس یه لباس مشکی داشت خیلی خوشم اومد ولی خیلی باز بود
+عزیزم این خوبه
_اره بیبی عالیه
+برم بپوشم
_برو نفسم ( اه چندش)
برام یه میکاپ لایت در آوردن با مو های فر حالت دار لباس رو پوشیدم و رفتم پیش تهیونگ
+چطور شدم
_اوفففف دلم برا پاهات رفت
+😂😂😂😂خیلی منحرفی
_اوکی باشه بسه
لباس رو خریدم رفتیم برا ته لباس بخریم(عکسشو میزارم ) یه لباس خیلی خوجمل بود که بهش گفتم
+این رو بگیر
_باشه رفتم تو یه گریم خیلی کوچیک کردن برام با یه سایه قهوه ای روشن با یه بالم لب صورتی به لبم زدو لباس و پوشیدم خیلی خوب بود رزی چه سلیقه داره
رفتم پیش رزی
_چطوره
+ عالی شدی عشقم
_مسی لباس رو خریدم و رفتیم مهمونی قاطی بود همه دختران مست بودن و حالشون خوب نبود تهیونگ به من شامپاین داد خوردیم رفتیم رو مبل نشستیم
یهو دیدم شوگا اونور نشسته و با یه دختر لب میگیره
+تهیونگ اونو میشناسی
_نه چطور
+یه زمان این با من بود می خوام انتقام بگیرم بیا از پلها بریم بالا من ببوس تا اتاقا اسم منو هی صدا کن
اوکی
_باشه بیبی
ویو شوگا
داشتم باختری کیس میرفتم که رزی رو دیدم اون با تهیونگ بود رفتم تو اتاق صدا رو دنبال کردم دیدم ناله از اینجا میاد اره رزی بود من اونو فقط برای بازی میخواستم ولی بعد ازش خوشم اومد مهمونی تموم شد و رفتم خونه تقشه برا رزی کشیدم گفتم که پس فردا شب مهمونی میدم
خماری خماری یییییییی
بیا پایین
شرایط یادت نره
۲۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
وگرنه دیگه از رمان خبری نیس
۷.۵k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.