آزاده باش!

دینِ زوری، به کار خدا نمی‌آید. عشقِ اجباری، عشق نیست.
ارزشِ یک “دوستت دارم” به اختیاری بودن آن است، وگرنه ربات‌ها هم بلدند کلمات را تکرار کنند. خدا انسانِ مختار را می‌خواهد؛ انسانی که با پای خودش بیاید.

شبِ آخر. حسین می‌توانست حماسی‌ترین خطبه را بخواند، غیرت‌ها را به جوش بیاورد و همه را به ماندن مجبور کند.
اما او، شمع را خاموش کرد.
گفت: “من بیعتم را از گردن شما برداشتم. هرکه می‌خواهد برود، برود.”
این یعنی اوج قدرت. اوج آزادگی. حسین، سربازِ اجباری نمی‌خواست؛ عاشقِ انتخابگر می‌خواست. یارانی که در روشناییِ انتخابشان بمانند، نه در تاریکیِ تعهدشان.

شاید بپرسی چرا؟چون راه حسین، راهِ آگاهی است. او به ما یاد می‌دهد که ارزشمندترین دینداری، آن است که از سرِ انتخاب باشد. او تو را مجبور به ماندن نمی‌کند، آنقدر زیبا زندگی می‌کند که تو خودت، مشتاقِ ماندن شوی.

محرم، ماه تمرین آزادگی است؛ اینکه خدا را، حسین را، و راه را، با چشم باز انتخاب کنی.

پ.ن: نگاره ثبت شده در تابستان ۱۴۰۳، سراب، منطقه اسبفروشان
#محرم #امام_حسین #آزادگی #انتخاب #شب_عاشورا
دیدگاه ها (۲)

هم زیستی

صبر نکردن های ما

کجاست روزهای خوب

راکد نمان!

فاطمه واژه ی بی خاتمه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط