تا نگاهم به تو در حاشیهها افتاده است

...
تا نگاهم به تو در حاشیه‌ها افتاده است
جان سودا زده در دام دلت افتاده است
تو نسیمی و بهاران هـمه در عطر تو گم
دل پژمرده به‌سودای تو باز افتاده است
چشم وا کن که‌تنم عاشق‌جادوی تو شد
خم‌زلف‌ توچه‌زیباست درآن‌ افتاده‌است
لب من مـست نگاه تو و یک بـوسه ناب
به‌گمانم دل پژمرده به قاب افتاده است
بین این دایره‌ها چشمه اشکی پیداست
گوئیاچشم‌من‌است‌ درتب‌توافتاده است
کعبه دل شده آماج دعـا در شب و شعر
باز این‌کلک‌فرو‌مانده به‌غم افتاده است
ناز ابـروی تو و زلـف کمـندت کـه بـر آن
همچوسازدل‌بیچاره‌به‌رقص‌افتاده است
نغمه‌خوان‌توهزاران‌بهشتندبمان‌با دل‌من
ای‌که دنیای‌دلم با تو به آب افتاده است
پر پروانه شکسته‌است تو ای شمع شبم
سوخته جان‌من و برشب تو‌افتاده است
دل مـن پاک در این کـوچ تو آزرده شـده
نفسم‌خسته‌شده باز‌به‌شمار افتاده است
چو نسیمی‌که دراین فطرت وسبزی بهار
تن آشـفته کنـون فکر نـگار افـتاده است
دل اسیر هوسی بود که در هجرت رفت
ای‌که‌دامان‌تو دردست‌نسیم افتاده است
آن‌لب‌مست که‌خود خاطره‌ی خوابم بود
حالیاچون‌شبحی بر تن‌شب افتاده است
آنچـنانم که به کـوی تو فـتادم سـر خود
باتنی‌خسته‌که‌بی‌تاب توخودافتاده است
دم عیسایی تـو زنـده کنـد عاشـق مست
تا که بر سایه‌ات ای یار تنی افتاده است
چون نماز شبی و سَـجده به‌ رویت بکنم
تو اذان سَحَری شـور به دل افـتاده است
همچوروحی‌که‌به‌شوق‌شب‌قدر کرد نزول
عکس‌چشمان تو بر قاب‌دلم افتاده است
منم آن سایه کم قدر که در نور تو خفت
شب‌به‌میخانه‌درافتادبه‌صبح‌افتاده است
تا «ندا» گم‌شده درخود به‌هوس بازی‌ تو
عمرچون‌عهد توبگذشته‌وبد افتاده است
دیدگاه ها (۴)

...چشم در راهـت نشستم تا شوم حیران تو بر قدم‌هایی که جان می‌...

...بازار عشـق دوباره گـرم و عاشقان به راهاین تیره ماه محرم ا...

...گوشه چشم تو یک پنجره باز است بیاشب من شعر و دلم غرق نماز ...

...چنان مستی که با چشم تو لیوانم شده لبریزبه مستی شـهره‌ شهر...

شبی در موج زلفانت مرا هم رنگ دریا کنگل پژمرده ی دل را به لبخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط